ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاحطلب است. وی نماینده دوره سوم مجلس شورای اسلامی، عضو شورای اول شهر تهران و مدتی دبیرکل حزب همبستگی بود. در ادامه متن گفتوگوی ابراهیم اصغرزاده با «آرمان» را از نظر میگذرانید:
با نگاه آسیبشناسانه به دولت آقای روحانی چه چالشها و فرصتهایی را برای دولت تدبیر و امید متصور هستید؟ تأکید بر چه مسائلی برگ برنده روحانی خواهد بود و روحانی باید از چه آفتهایی پرهیز کند؟
نخستین چالش پیش روی دولت آقای روحانی تندروهای اصولگرا هستند که در دولت آقای احمدینژاد رشد و نمو پیدا کردند. این عده نمادی از گفتمان دولت آقای احمدینژاد هستند که هماکنون در جامعه وجود دارند. مدیران و هواداران احمدینژاد هنوز در بدنه سیاسی و اداری دولت حضور دارند و این یک نگرانی جدی برای دولت آقای روحانی محسوب میشود. آقای روحانی نباید چشم خود را نسبت به این مسأله ببندد و آن را نادیده بگیرد. با این وجود معتقدم آقای روحانی با یک فرصت طلایی نیز مواجه است. در شرایط فعلی گروههای مختلف اجتماعی اعم از تحصیلکردگان جامعه، روشنفکران، فرهیختگان، هنرمندان، چهرههای سیاسی و چهرههای فرهنگی از آقای روحانی حمایت میکنند. این حمایتها را دولتهای قبلی و حتی دولت اصلاحات هم نداشتند. هماکنون اما این گروهها به یک نوع خودآگاهی صنفی و گروهی رسیدهاند. همه گروههایی که از دولت آقای احمدینژاد ناامید شدند در شرایط فعلی امید زیادی به دولت آقای روحانی بستهاند. این یک فرصت طلایی و تکرارنشدنی برای آقای روحانی و همچنین گفتمان روشنفکری ایران است.
روحانی به چه صورت میتواند از این فرصت استفاده کند؟
روحانی حامل گفتمان تاریخی روشنفکران ایران است. وجود هاشمیرفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات و حمایتی که از آقای روحانی میکنند هم مزید بر علت است که آقای روحانی باید از این فرصت نهایت بهره را ببرد. اگر آقای روحانی از این فرصت استفاده نکند و نیروهای اصلاحطلبی که از وی حمایت میکنند را نادیده بگیرد یکی از بهترین فرصتهای تاریخ بعد از انقلاب را از دست داده است. حمایت هاشمی و رئیس دولت اصلاحات از روحانی باعث شده که کفه ترازوی سیاست امروز ایران به سود روحانی سنگینی کند. این وضعیت به آقای روحانی اجازه میدهد که چانهزنی در بالا را انجام دهد. این دو شخصیت محصول رویکردهای اجتماعی حامی خود هستند. آقای روحانی هم باید بداند که اگر بخواهد میتواند یک رئیس جمهور تأثیرگذار در تاریخ انقلاب باشد. فرصت حمایت گروههای اجتماعی از دولت آقای روحانی نباید به تهدید تبدیل شود. برای شخصی مانند آقای روحانی که مدت ۲۰ سال در امنیتیترین نهادهای نظام و از جمله شورای عالی امنیت ملی فعالیت کرده است شیوه استفاده از این حمایتهای اجتماعی ناشناخته و مجهول نیست. ایشان بهتر از هر کسی نسبت به این مساله اهتمام و تسلط دارند. این بدنه اجتماعی تحت تأثیر گروههای مرجع خود قرار دارد. این گروههای مرجع دارای تواناییهای بسیار مهمی هستند که دولت باید از آن به بهترین شیوه ممکن استفاده کند. در مساله مذاکرات درباره پرونده هستهای دولت هیچگونه مشورتی با گروههای اجتماعی حامی خود انجام نداد. با این وجود این گروهها به طور کلی از برقراری تعامل مثبت و سازنده با دنیا حمایت کردهاند و از این مساله که ایران در حال بیرون آمدن از انزوای بینالمللی است خوشحال هستند. همین حمایتها در مساله مبارزه با فساد اقتصادی و مشکلات فرهنگی هم نسبت به دولت تدبیر و امید وجود داشته است. من معتقدم آقای روحانی در این زمینه باید یک برنامه راهبردی و منسجمتری داشته باشد.
اگر نیروهای پشتیبان آقای روحانی از وی قطع امید کنند چه اتفاقی روی میدهد؟
اگر این نیروها از دولت آقای روحانی ناامید شوند و دست از حمایت از دولت بردارند این فرصت تبدیل به تهدید میشود. به نظر من سیاستمداری حکم میکند که بین فرصت و تهدید تعادل ایجاد شود. آقای روحانی باید به این نکته آگاهی داشته باشد که حامل یک گفتمان، فرصت و انتظار ملی است. روحانی به عنوان رئیس دولت و منتخب اکثریت ملت ایران نباید دچار تعلل و تردید در مواضع شود. ایشان باید تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. در غیر این صورت مجبور میشود به دنبال«تئوری بقا» برود. در این صورت وی به رئیس جمهوری تبدیل میشود که پس از چهار یا هشت سال ریاست جمهوری جای خود را به نفر بعدی میدهد و نام خود را تنها به عنوان یک رئیس جمهور در تاریخ ثبت میکند. وظیفه آقای روحانی این نیست که به دنبال «بقا» و راضی کردن همه باشد. آقای روحانی باید به دنبال توسعه دادن فرصتها و ایجاد فرصت برای حامیان اجتماعی خود باشد. اگر ما بخواهیم فرصتهای دولت آقای روحانی را اولویتبندی کنیم باید به مهمترین آنها اشاره کنیم که اوضاع فعلی منطقه است. هماکنون در منطقه خاورمیانه یک نیروی رادیکال بنیادگرای سلفی به نام داعش پیدا شده که لرزه بر اندام کشورهای جهان انداخته است، به سرعت در حال گسترش است و دامنههای آن در گروههایی چون بوکوحرام در آفریقا و القاعده در منطقه هند و چین کشیده شده است. خطر داعش در شرایط فعلی کمتر از صهیونیسم و نئوجمهوریخواهان جنگطلب آمریکایی نیست. این مساله یک فرصت طلایی برای دولت ایران است که پرچم صلحخواهی، مبارزه با تروریسم و مداراطلبی را در دست بگیرد و خود را منادی صلح طلبی و مبارزه با تروریسم در منطقه و جهان نشان دهد. طرح نظریه«گفتوگوی تمدنها» از سوی رئیس دولت اصلاحات در شرایط حساس آن زمان بسیار به کمک کشور و دولت آمد. آقای روحانی هم باید در شرایط فعلی پرچم صلحطلبی را بردارد و اعلام کند که من حاضرم با دنیا همکاری کنم تا تروریسم و داعش را ریشهکن کنیم. داعش محصول یک معادله پیچیدهای از پول شیوخ اعراب خلیج فارس است که باعث رشد سلفیگری در منطقه شدند. این فرصت طلایی در گذشته دو بار برای ایران به وجود آمد. نخستین بار زمانی بود که ارتش عراق به کویت حمله کرد و این کشور را اشغال کرد. زمانی که عراق به کویت حمله کرد تازه افکار عمومی جهان متوجه این مساله شد که ارتش عراق به چه میزان خبیث و ویرانگر است. در آن زمان صدای ایران که با عراق جنگ کرده بود به خوبی در جهان شنیده میشد. میتوانستیم از این فرصت بهتر استفاده کنیم. دومین بار اما زمان حمله تروریستی به برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در ۱۱سپتامبر بود. تا قبل از این حادثه مردم آمریکا از اینکه ارتش این کشور در بیرون از مرزها سازماندهی شود استقبال نمیکردند. به همین دلیل آمریکا در مناطق مختلف جهان با استفاده از نیروهای محلی به تربیت ژاندارم میپرداخت. اما وقعه ۱۱سپتامبر باعث شد ذائقه مردم آمریکا تغییر پیدا کند. در نتیجه جرج بوش اقدام به لشکرکشی به افغانستان و عراق کرد. آقای روحانی باید از فرصت داعش برای نشان دادن روحیه دموکراتیک، صلحطلب و بشردوستانه جمهوری اسلامی ایران استفاده کند، تهدیدهای بینالمللی را به فرصت تبدیل کرده و ایران را به کانون توجهات صلحطلبان جهان مبدل سازد.
اصلاحطلبان در کجای پازل دولت آقای روحانی قرار گرفتهاند؟آیا روحانی موفق شده به مطالبات اصلاحطلبان به عنوان حامی اصلی دولت تدبیر و امید پاسخ بدهد؟
به طور کلی میتوان عنوان کرد که نسبت عموم اصلاحطلبان نسبت به دولت آقای روحانی حمایت نقادانه یا انتقاد سازنده است. اصلاحطلبان معتقدند تا جایی که آقای روحانی به شعارهای خود پایبند است و در جهت منافع ملی کشور گام برمیدارد باید شجاعانه از ایشان حمایت و پشتیبانی کرد. در عین حال در جاهایی که ناکارآمدی یا سوءمدیریت دیده میشود باید انتقاد کرد. تاکنون هیچ کدام از اصلاحطلبان به صورت غیرمسئولانه از دولت آقای روحانی انتقاد نکرده و تمام دستاوردهای دولت را زیر سوال نبرده و عنوان نکرده که با وی همکاری نمیکنیم. بنابراین اصلاحطلبان موفق شدهاند رابطه خود را با دولت آقای روحانی تنظیم کنند. دولت آقای روحانی یک فرصت است که مردم دوباره نسبت به شعارهای اصلاحطلبانه اشتیاق و علاقه نشان دهند. در این شرایط مردم قدرت انتخاب پیدا میکنند که بین گفتمان اصولگرایی و گفتمان اصلاحطلبی دست به انتخاب بزنند و در نهایت به گفتمان اصلاحطلبی تمایل پیدا کنند.
نخستین چالش پیش روی دولت آقای روحانی تندروهای اصولگرا هستند که در دولت آقای احمدینژاد رشد و نمو پیدا کردند. این عده نمادی از گفتمان دولت آقای احمدینژاد هستند که هماکنون در جامعه وجود دارند. مدیران و هواداران احمدینژاد هنوز در بدنه سیاسی و اداری دولت حضور دارند و این یک نگرانی جدی برای دولت آقای روحانی محسوب میشود. آقای روحانی نباید چشم خود را نسبت به این مسأله ببندد و آن را نادیده بگیرد. با این وجود معتقدم آقای روحانی با یک فرصت طلایی نیز مواجه است. در شرایط فعلی گروههای مختلف اجتماعی اعم از تحصیلکردگان جامعه، روشنفکران، فرهیختگان، هنرمندان، چهرههای سیاسی و چهرههای فرهنگی از آقای روحانی حمایت میکنند. این حمایتها را دولتهای قبلی و حتی دولت اصلاحات هم نداشتند. هماکنون اما این گروهها به یک نوع خودآگاهی صنفی و گروهی رسیدهاند. همه گروههایی که از دولت آقای احمدینژاد ناامید شدند در شرایط فعلی امید زیادی به دولت آقای روحانی بستهاند. این یک فرصت طلایی و تکرارنشدنی برای آقای روحانی و همچنین گفتمان روشنفکری ایران است.
روحانی به چه صورت میتواند از این فرصت استفاده کند؟
روحانی حامل گفتمان تاریخی روشنفکران ایران است. وجود هاشمیرفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات و حمایتی که از آقای روحانی میکنند هم مزید بر علت است که آقای روحانی باید از این فرصت نهایت بهره را ببرد. اگر آقای روحانی از این فرصت استفاده نکند و نیروهای اصلاحطلبی که از وی حمایت میکنند را نادیده بگیرد یکی از بهترین فرصتهای تاریخ بعد از انقلاب را از دست داده است. حمایت هاشمی و رئیس دولت اصلاحات از روحانی باعث شده که کفه ترازوی سیاست امروز ایران به سود روحانی سنگینی کند. این وضعیت به آقای روحانی اجازه میدهد که چانهزنی در بالا را انجام دهد. این دو شخصیت محصول رویکردهای اجتماعی حامی خود هستند. آقای روحانی هم باید بداند که اگر بخواهد میتواند یک رئیس جمهور تأثیرگذار در تاریخ انقلاب باشد. فرصت حمایت گروههای اجتماعی از دولت آقای روحانی نباید به تهدید تبدیل شود. برای شخصی مانند آقای روحانی که مدت ۲۰ سال در امنیتیترین نهادهای نظام و از جمله شورای عالی امنیت ملی فعالیت کرده است شیوه استفاده از این حمایتهای اجتماعی ناشناخته و مجهول نیست. ایشان بهتر از هر کسی نسبت به این مساله اهتمام و تسلط دارند. این بدنه اجتماعی تحت تأثیر گروههای مرجع خود قرار دارد. این گروههای مرجع دارای تواناییهای بسیار مهمی هستند که دولت باید از آن به بهترین شیوه ممکن استفاده کند. در مساله مذاکرات درباره پرونده هستهای دولت هیچگونه مشورتی با گروههای اجتماعی حامی خود انجام نداد. با این وجود این گروهها به طور کلی از برقراری تعامل مثبت و سازنده با دنیا حمایت کردهاند و از این مساله که ایران در حال بیرون آمدن از انزوای بینالمللی است خوشحال هستند. همین حمایتها در مساله مبارزه با فساد اقتصادی و مشکلات فرهنگی هم نسبت به دولت تدبیر و امید وجود داشته است. من معتقدم آقای روحانی در این زمینه باید یک برنامه راهبردی و منسجمتری داشته باشد.
اگر نیروهای پشتیبان آقای روحانی از وی قطع امید کنند چه اتفاقی روی میدهد؟
اگر این نیروها از دولت آقای روحانی ناامید شوند و دست از حمایت از دولت بردارند این فرصت تبدیل به تهدید میشود. به نظر من سیاستمداری حکم میکند که بین فرصت و تهدید تعادل ایجاد شود. آقای روحانی باید به این نکته آگاهی داشته باشد که حامل یک گفتمان، فرصت و انتظار ملی است. روحانی به عنوان رئیس دولت و منتخب اکثریت ملت ایران نباید دچار تعلل و تردید در مواضع شود. ایشان باید تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. در غیر این صورت مجبور میشود به دنبال«تئوری بقا» برود. در این صورت وی به رئیس جمهوری تبدیل میشود که پس از چهار یا هشت سال ریاست جمهوری جای خود را به نفر بعدی میدهد و نام خود را تنها به عنوان یک رئیس جمهور در تاریخ ثبت میکند. وظیفه آقای روحانی این نیست که به دنبال «بقا» و راضی کردن همه باشد. آقای روحانی باید به دنبال توسعه دادن فرصتها و ایجاد فرصت برای حامیان اجتماعی خود باشد. اگر ما بخواهیم فرصتهای دولت آقای روحانی را اولویتبندی کنیم باید به مهمترین آنها اشاره کنیم که اوضاع فعلی منطقه است. هماکنون در منطقه خاورمیانه یک نیروی رادیکال بنیادگرای سلفی به نام داعش پیدا شده که لرزه بر اندام کشورهای جهان انداخته است، به سرعت در حال گسترش است و دامنههای آن در گروههایی چون بوکوحرام در آفریقا و القاعده در منطقه هند و چین کشیده شده است. خطر داعش در شرایط فعلی کمتر از صهیونیسم و نئوجمهوریخواهان جنگطلب آمریکایی نیست. این مساله یک فرصت طلایی برای دولت ایران است که پرچم صلحخواهی، مبارزه با تروریسم و مداراطلبی را در دست بگیرد و خود را منادی صلح طلبی و مبارزه با تروریسم در منطقه و جهان نشان دهد. طرح نظریه«گفتوگوی تمدنها» از سوی رئیس دولت اصلاحات در شرایط حساس آن زمان بسیار به کمک کشور و دولت آمد. آقای روحانی هم باید در شرایط فعلی پرچم صلحطلبی را بردارد و اعلام کند که من حاضرم با دنیا همکاری کنم تا تروریسم و داعش را ریشهکن کنیم. داعش محصول یک معادله پیچیدهای از پول شیوخ اعراب خلیج فارس است که باعث رشد سلفیگری در منطقه شدند. این فرصت طلایی در گذشته دو بار برای ایران به وجود آمد. نخستین بار زمانی بود که ارتش عراق به کویت حمله کرد و این کشور را اشغال کرد. زمانی که عراق به کویت حمله کرد تازه افکار عمومی جهان متوجه این مساله شد که ارتش عراق به چه میزان خبیث و ویرانگر است. در آن زمان صدای ایران که با عراق جنگ کرده بود به خوبی در جهان شنیده میشد. میتوانستیم از این فرصت بهتر استفاده کنیم. دومین بار اما زمان حمله تروریستی به برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در ۱۱سپتامبر بود. تا قبل از این حادثه مردم آمریکا از اینکه ارتش این کشور در بیرون از مرزها سازماندهی شود استقبال نمیکردند. به همین دلیل آمریکا در مناطق مختلف جهان با استفاده از نیروهای محلی به تربیت ژاندارم میپرداخت. اما وقعه ۱۱سپتامبر باعث شد ذائقه مردم آمریکا تغییر پیدا کند. در نتیجه جرج بوش اقدام به لشکرکشی به افغانستان و عراق کرد. آقای روحانی باید از فرصت داعش برای نشان دادن روحیه دموکراتیک، صلحطلب و بشردوستانه جمهوری اسلامی ایران استفاده کند، تهدیدهای بینالمللی را به فرصت تبدیل کرده و ایران را به کانون توجهات صلحطلبان جهان مبدل سازد.
اصلاحطلبان در کجای پازل دولت آقای روحانی قرار گرفتهاند؟آیا روحانی موفق شده به مطالبات اصلاحطلبان به عنوان حامی اصلی دولت تدبیر و امید پاسخ بدهد؟
به طور کلی میتوان عنوان کرد که نسبت عموم اصلاحطلبان نسبت به دولت آقای روحانی حمایت نقادانه یا انتقاد سازنده است. اصلاحطلبان معتقدند تا جایی که آقای روحانی به شعارهای خود پایبند است و در جهت منافع ملی کشور گام برمیدارد باید شجاعانه از ایشان حمایت و پشتیبانی کرد. در عین حال در جاهایی که ناکارآمدی یا سوءمدیریت دیده میشود باید انتقاد کرد. تاکنون هیچ کدام از اصلاحطلبان به صورت غیرمسئولانه از دولت آقای روحانی انتقاد نکرده و تمام دستاوردهای دولت را زیر سوال نبرده و عنوان نکرده که با وی همکاری نمیکنیم. بنابراین اصلاحطلبان موفق شدهاند رابطه خود را با دولت آقای روحانی تنظیم کنند. دولت آقای روحانی یک فرصت است که مردم دوباره نسبت به شعارهای اصلاحطلبانه اشتیاق و علاقه نشان دهند. در این شرایط مردم قدرت انتخاب پیدا میکنند که بین گفتمان اصولگرایی و گفتمان اصلاحطلبی دست به انتخاب بزنند و در نهایت به گفتمان اصلاحطلبی تمایل پیدا کنند.
منبع: روزنامه آرمان/ فرهاد کیانفر