سرخط خبرهای سازمان

از “خشونت خاموش” تا تروریسم؛ تاملی در نامه ی روشنگر مقام معظم رهبری به جوانان اروپا | پژمان نبی زاده*

مدتی است که جهان اسلام با بیماری بدخیمی به نام داعش دست و پنجه نرم می کند. پدیده ای که در شکل گیری آن می توان عوامل گوناگونی را برشمرد. یکه تازی قدرت های جهانی و عدم فهم ساختارهای سنتی و قبیلگی از سوئی و سیاست های دوگانه و بی توجهی به مسائل حقوق بشری از سوی دیگر از جانب کسانی که خود را حامی حقوق بشر می دانند، در شکل گیری این پدیده تاثیری اساسی دارد. از سوئی عدم تحول در ذهنیت عقب مانده ی حاکمان و ماندن در ذهنیت قبیلگی و ارتجاعی، عدم فهم مقتضیات زمان، عقب ماندگی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و غیره در تشدید این بیماری نقش اساسی داشته است.
مشکل اما آنجا تشدید می شود که تروریست های سلفی، اقدامات خود را به نام دین مبین اسلام توجیه می کنند. به نام نامی اسلام، انسان می کشند. به نام دینی که پیامبرش خود را رحمه للعالمین می دانست و متن مقدسش مملو از تمجید جایگاه انسانی است. خدایی که پس از خلقت انسان به خود دست مریزاد می گوید؛ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ (مؤمنون-١۴). کرامت ذاتی انسان از آن حیث که انسان است را صلا می دهد؛ وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ (اسراء-٧٠). کشتن یک انسان را بسان کشتن همه ی بشریت و نجات یک تن را بسان نجات کل بشریت معرفی می کند. (…أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا – مائده/ ٣٢). بردن انسانها به مسلخ به نام خدا، خدایی کردن بنده ای است که به قول هگل خود را از حیوان، حیوان تر می کند؛ اولئک کالانعام بَلْ هُمْ أَضل (اعراف – ١٧٩)، انحراف از مسیر دیانت و انسانیت است.
در این راستا نقش رهبران و روشنفکران جهان اسلام برای زدایش دامن پاک دین مبین از جایگاه والایی برخوردار است. رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، با نگارش دو نامه ی مهم، از منظر رهبری سیاسی و مذهبی یکی از کشورهای مهم جهان اسلام، جوانان غرب را به عقلانیت و فطرت فرا می خواند. ایشان با مخاطب قرار دادن جوانان غربی، رنج هر انسان را برای همنوع رنج آلود قلمداد می کنند. به تاسی از دین مبین اسلام، کشتن هر انسان در هر جای جهان را تقبیح نموده و سیاست های متناقض غرب در خصوص موارد مشابه در جهان اسلام را به نیکی یادآور می شوند.
جان کلام رهبر معظم انقلاب اما آنجاست که مدبرانه، زدایش خشونت و آرامش را منوط به زدایش ذهنیتی می دانند که تروریسم را به خوب و بد تقسیم می کند. ماندن در ذهنیت آلوده به تزویر، ماندن در خشونت و دوری از امنیت و آرامش است.
ایشان با نقد رویه ای که خواستار تسلط و هژمونی فرهنگ خاص برخی کشورها ی غربی بر رویه ها و فرهنگ های ملل دیگر است، به درستی تسلط ناپذیری فرهنگی و به رسمیت شناختن فرهنگ های بومی که بر آمده از سنت های متفاوت و تاریخی هر کشوری هستند را مورد توجه قرار داده و تسلط جویی فرهنگی را خشونت خاموش می دانند. تلاقی افکار مستعمره خواه غربی و افراطی سلفی در شکل گیری این خشونت ها مورد تاکید رهبری است. به زعم ایشان، اگر این تلاقی نبود چگونه امکان داشت دینی که کشتن یک انسان را بسان کشتن بشریت می داند، به نام آن انسان را به مسلخ بکشاند.
ایشان ضمن درخواست از جوانان غربی به درستی فقدان معنویت و توقف در ظواهر تمدنی غربی را از عوامل شکل گیری پدیده ی شوم تروریسم دانسته و گرایش جوانان غربی که در فرهنگ اروپایی تکامل یافته اند به خشونت را به علت همزیستی با ذهنیت خشونت آلود ی دانست که برخی جوانب تمدن جدید برای ایشان به ارمغان آورده است. این سخنان ایشان یاد آور سخنان اندیشمند بزرگ مکتب فرانکفورت، هربرت مارکوزه است که از انسان تک ساحتی در غرب سخن می گفت.
مجموعه ی سخنان رهبری از منظر یک رهبر سیاسی و مذهبی هشداری قابل تامل درباره ی چگونگی پدیده ی شوم تروریسم در جهان متکثر و چند فرهنگی جدید است، که نمی توان ان را به بنیادگرایی مذهبی صرف تقلیل داد.
از منظر ایشان، راه حل نه خشونت که شناخت مسئولانه و تعامل شرافتمندانه برای گذر از این حوادث است.
در بطن این نوشتار می توان دستور کار ی انسانی و مبتنی بر گفتگو و تعامل برای تقلیل آلام انسان ها را جستجو کرد. گفتگویی که در سطوح مختلف، انسانیت انسان را شکوفاتر کرده و رسالت های انسانی او را فراتر از عقاید به او یاد آور می شود.
پدیده ی شوم تروریسم، نیازمند فهم دقیق چرایی شکل گیری و رفع علل موجده ی آن است. تامل برای گذار به دنیایی آرام و به دور از خشونت، پذیرش کثرت گرایی فرهنگی و زمینه چینی برای همزیستی مسالمت آمیز به دور از خود بزرگ بینی های انسان سوز است.
تهاجم بی محابا به مرزهای سیاسی -فرهنگی ملل دیگر با استفاده از جنگ افزارهای سخت و نرم همچون وسائط ارتباط جمعی، اینترنت و ماهواره ها اگر چه به ظاهر عکس العمل نموداری در پی نداشته است اما این خشونت خاموش که مبتنی بر یک خود برتر پنداری یکطرفه از سوی غرب می باشد ناگزیر محصول مهار ناپذیری به نام تروریسم را به دنبال داشته است. بر هم زدن تعادل تاریخمند سنت ها و فرهنگهای جهان با این شتاب و سرعت تنها موجب حساسیت و بروز بیماری در روح جوامع بشری خواهد شد که نتیجه ی آن همین جنون جنگ، ترور و خونریزی در جهان بوده است.
*عضو شورای منطقه چهارمحال و بختیاری سازمان عدالت و آزادی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا