سرخط خبرهای سازمان

تحلیل معاون سیاسی سازمان عدالت و آزادی از رفتار انتخاباتی ایرانیان

 به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری تحلیلی صبح شیراز ، پیروزی قاطعانه لیست امید در کلان شهر تهران و همچنین راه یابی سه نفر از اعضای لیست امید در دور اول انتخابات مجلس در شیراز ، ما را بر آن داشت تا به بررسی جوانب مختلف این پیروزی قاطعانه و همچنین شکست سخت اصولگرایان در این انتخابات بپردازیم. از همین رو مصاحبه ای را با دکتر مسعود رهبری  معاون سیاسی دبیرکل و رئیس منطقه‌ی فارس سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ترتیب دادیم. دکتر رهبری با صعه صدر ، شفافیت و دقتی فراوان  به سوال های چالشی خبرنگار صبح شیراز درباره انتخاب هفت اسفند پاسخ دادند. مشروح این مصاحبه به شرح زیر می باشد :

تحلیل خود را از نتایج به دست آمده در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در کشور و خصوصاً در شهرهای تهران و شیراز بفرمایید؟

جهت‌گیری آرای مردم در اکثر دوره‌هایی از انتخابات مجلس که بعد از انتخاب رئیس جمهور جدید برگزار شده است نشان‌دهنده‌ی این است که مردم بعد از انتخاب رئیس جمهور، کامیابی و اجرای برنامه‌ی او را در گرو وجود مجلسی همراه و همسو می‌انگارند و گویا چنین می‌پندارند که تا وقتی رئیس جمهورْ مجلس را در کنار خود نداشته باشد، نباید انتظار تحقق برنامه‌هایش را داشت. بنابراین همسوسازی مجلس با رئیس جمهور، در حقیقت، اتمام حجتی است از طرف مردم با فردی که اعتماد موقت آنان را در انتخابات ریاست جمهوری کسب کرده است. پس از آن است که می‌توان میزان جدیت، کارآمدی و توانمندی او را در زمین مساعدی که فراهم شده است، ارزیابی کرد. بنابراین با نگاه به این سنت سیاسی در تاریخ انتخابات‌های مجلس، چندان نباید از نتایج انتخابات اخیر مجلس شگفت‌زده شد؛ به‌ویژه این‌که در دو سال گذشته، مردم شاهد سنگ‌اندازی‌ها و چوب لای چرخ‌ گذاری‌های بی‌شمار مجلس نهم در برابر دولت بودند و کابینه‌ی روحانی را مدام در حال پاسخ‌گویی به سؤال و استیضاح نمایندگان می‌دیدند. از دید مردم، تکمیل موفقیت تاریخی دولت در ماجرای برجام و استفاده‌‌ی بهینه از ظرفیت‌های دوران پسابرجام، در گرو وجودی مجلسی همراه و همدل با دولت است. از این رو، همسوسازی مجلس با دولت در این دور از انتخابات، در نگاه مردم، اهمیتی دوچندان داشت.

اما اگر از زاویه‌ی دیگری به نتایج انتخابات بنگریم،به نظر می‌رسد آنچه باعث شد انتخابات مجلس دهم به این سرانجام برسد تا حد زیادی همان است که نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ را رقم زد. در علت‌یابی گرویدن ایرانیان به اصلاح‌طلبان، باید در بادی نظر، به ساختار جامعه‌شناختی ایران توجه کرد. در هیچ جامعه‌ای که نرخ شهرنشینی، میزان برخورداری از آموزش عالی وگستره‌ی استفاده از ابزارهای مدرن ارتباطی به اندازه‌ی ایران باشد، نمی‌توان انتظار داشت که شهروندان آن به سنت‌گرایی و محافظه‌کاری روی خوش نشان دهند. جالب است که این نکته را گاه در تحلیل‌های جناح رقیب هم می‌بینیم؛ برخی از آنها در واکنش به آرای مردم تهران در انتخابات اخیر، این نتایج را حاصل «غلبه‌ی سبک زندگی غرب‌گرایانه» در تهران عنوان کردند. فارغ از لحن و ادبیاتی که این رسانه‌ها به کار می‌گیرند، به‌نظر من، مغز تحلیل آنان چندان هم بی‌راه نیست؛ سمت‌وسوی حرکت جامعه‌ی ایرانی در تمام مؤلفه‌های اعتقادی، فرهنگی و جامعه‌شناختی، در جهتی کاملاً عکس آمال و غایات جریان محافظه‌کار و «اصول‌گرا» قرار دارد و بدنه‌ی اجتماعی جریان محافظه‌کار و سنت‌گرا در جامعه‌ی ایرانی، روزبه‌روز فرسوده‌تر، لاغرتر و تکیده‌تر می‌گردد. بنابراین به‌باور من، جریان فکری اصلاح‌طلب، از آنجا که با سمت‌وسوی حرکت جامعه‌ی ایرانی سازگارتر و با غایات و امیال این جامعه همسوتر است، قاعدتاً باید مستمراً مورد اقبال و انتخاب این جامعه قرار گیرد. البته در این میان، یک شرط اساسی وجود دارد و آن تصمیم ایرانیان برای حضور در انتخابات است. گاهی جامعه‌ی ایرانی به‌دلایل مختلف، از جمله ناامیدی از حداقل میزان تأثیرگذاری در سیاست‌های کلان حاکم بر کشور و یا بی‌اعتمادی به نهاد انتخابات و یا نیافتن گزینه‌ای در میان نامزدان انتخاباتی که بتواند پاسخ‌گوی مطالبات و گرایش‌های اکثریت جامعه باشد، از صندوق رأی روی برمی‌گرداند و از جلوه‌گری سیاسی و انتخاباتی پرهیز می‌کند. هرگاه این پرهیز و روی‌گردانی رخ داده است، جناح سنت‌گرا با همان بدنه‌ی نحیف خود توانسته است ارکان قدرت سیاسی را در دست بگیرد؛ اما هرگاه میل به مشارکت و شوق به بازی‌گری سیاسی در جامعه‌ی ایرانی فراگیر شده است، نتیجه‌ی محتوم انتخاباتْ پیروزی اصلاح‌طلبان بوده است. آنچه در دو انتخابات اخیر رخ داده است میل جامعه به مشارکت سیاسی است. اگر ما ریشه‌ی این میل و رغبت را تحلیل کنیم،‌ در واقع، دلیل پیروزی اصلاح‌طلبان را هم به دست خواهیم آورد. تفصیل ریشه‌ها و علل موج مشارکت اخیر در دو انتخابات گذشته مجال دیگری می‌طلبد؛ اما در یک کلام، می‌توان اعتماد حداقلی به سلامت انتخابات، عبرت‌گیری از نتایج هولناک مشارکت‌گریزی‌های سابق و اعتماد به رأی و نظر رهبران اصلاحات، در کنار انسجام درونی اصلاح‌طلبان را از عوامل اصلی خیزش مشارکت‌جویانه‌ی ایرانیان در دو انتخابات اخیر دانست.

 به نظر شما دلایل شکست سنگین اصولگرایان در شهرهایی همچون تهران و شیراز چه بود؟

علت اصلی ناکامی این جناح را کم‌وبیش در پاسخ سؤال قبلی‌تان عرض کردم. اما برای این شکست، یک سری علل فرعی هم می‌توان فهرست کرد. از جمله اینکه به حاشیه رانده‌شدن چهره‌های خردمند و سلیم النفس در این جناح و میدان‌داری عناصر تندرو، بداخلاق، پرخاشجو و ادب‌ستیز، روزبه‌روز تصویر این جناح را در اذهان عمومی، هولناک‌تر و خوفناک‌تر ساخته است. حمایت همه‌جانبه‌ی این جناح از دولتی که در سیاه‌کاری و فساد و بی‌تدبیری، پدیده‌ی هزاره‌ی سوم بود، اعتبار و احترام این جریان را بیش‌ از پیش به تحلیل برده است. پیامد این وضعیت، به‌ویژه در کلان‌شهرهایی مثل تهران و شیراز که انگیزه‌های سیاسی و کلان بر انگیزه‌های قومی، بومی و طائفه‌ای غلبه دارد، نمود بیشتری می‌یابد. مردم این شهرها شاخصه‌های فرهنگی و جامعه‌شناختی مشابهی دارند و از همین رو، ناخودآگاه، جهت‌گیری سیاسی‌شان در انتخابات نیز معمولاً یکسان از آب درمی‌آید. بیزاری از تقدیس تنش و خشونت و انزجار از افراط‌گرایی، ماجراجویی، خردستیزی و قرائت‌های تنگ‌نظرانه و متصلب مذهبی، از شاخصه‌های مشترک فرهنگی کلان‌شهرهایی مثل تهران و شیراز است که در انتخابات‌ها آرای مردم را در این مناطق به سمت و سوی واحدی سوق می‌دهد. در این میان، نباید از تأثیر شبکه‌های اجتماعی مجازی غافل شد. این شبکه‌ها توانستند ارتباط نخبگان اصلاح‌طلب و توده‌ی مردم را با سرعت بیشتر و هزینه‌ی کمتری برقرار کنند و امکان هماهنگی، بسیج اجتماعی و واکنش‌ هارمونیک، حساب‌شده و به‌موقع را در برابر حرکت‌های ایذایی و یأس‌افکن رقیب، فراهم سازند. همچنین نباید سهم دولت را در ایجاد این موج مشارکت فراموش کرد. مقاومت دولت در برابر فشارهایی که برای مسدودسازی و فیلترینگ مجاری ارتباطی اصلاح‌طلبان وارد می‌شد و عملکرد اعتمادساز و غیرجانبدارانه‌ی نهاد مجری انتخابات، حسی از اعتماد و حسن ظن به سلامت انتخابات و صیانت از آرای ملت را در مردم به وجود آورد که نتیجه‌ی آن آشتی بخشی از شهروندان خاموش جامعه با صندوق رأی بود.

بعدازردصلاحیت گسترده‌ی چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب و حامی دولت ، به نظر می‌رسید شاهد افت چشم‌گیرانگیزه‌ی مشارکت در انتخابات باشیم. چه عاملی باعث شد مردم به‌رغم این موانع، باز به صحنه ‌بیایند؟

به‌گمان من، مسأله‌ی اصلی مردم در انتخابات اخیر، شکل دادن مجلسی اصلاح‌طلب از جنس مجلس ششم نبود؛ خود اصلاح‌طلبان هم به دنبال تکرار مجلس ششم نبودند. دغدغه‌ی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان شکل‌گرفتن مجلسی بود که وظیفه‌ی اصلی‌اش را فشردن گلوی دولت نداند؛ مجلسی که به دنبال مچ‌گیری از دولت نباشد؛ مجلسی که اگر کاملاً همسو با دولت نیست، در پی زمین زدن آن و پشیمان کردن مردم از رأی به روحانی نباشد. سقف خواسته‌ی اصلاح‌طلبان این بود که صدای ناهنجار «دلواپسی» در مجلس، صدای غالب نباشد. اصلاح‌طلبان توانستند با استفاده‌ی مناسب از ابزارهای رسانه‌ای محدودی که در اختیار دارند، این دغدغه را برای مردم توضیح دهند. نخبگان و فرهیختگان جامعه هم هرکدام به زبان خود و با مخاطبان خاص خود، این هدف را تبیین کردند. در نهایت، پیام جناب آقای خاتمی و بیان همین مسأله از سوی ایشان کار را تمام کرد. مردم به این نتیجه رسیدند که با همین افراد کم‌تر شناخته‌شده هم می‌توان مجلسی ساخت که در شرایط فعلی، مسیر دولت را در حرکت دادن کشور بر ریل عقلانیت و تدبیر و اعتدال، هموار کند.‌ تشخیص درست اولویت‌ها و مقاومت در برابر استیلای یأس و سرخوردگی، نیازمند بلوغ خیره‌کننده‌ای بود که مردم به‌زیبایی چنین رشد و بلوغی را نشان دادند.

 به نظر شما راهبردهای اصلی اصلاح‌طلبان برای پیروزی در دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی در شهر شیراز باید چه باشد که پازل پیروزی مطلق و صد در صدیاصلاح طلبان در شیراز کامل شود؟

یکی از علل مهم کامیابی اصلاح‌طلبان در شیراز، انسجام و وحدتی بود که در جریان معرفی «لیست امید» حاصل شد. خوب است خوانندگان محترم بدانند که رسیدن به این وحدت ابداً کار آسانی نبود. بنده شاهد بودم که چه درجه‌ای از استرس و فشار عصبی در جلسات فشرده‌ی شورای هماهنگی جبهه‌ی اصلاحات بر اعضا وارد می‌شود. از نزدیک می‌دیدم که چه میزان از ایثار و چشم‌پوشی‌ از منافع شخصی و حزبی به نفع مصالح کلی نظام و کشور اتفاق می‌افتد. یک نمونه از این دست، حرکت ماندگار و درس‌آموز جناب دکتر اجرایی و مجموعه‌ی انجمن اسلامی جامعه‌ی پزشکی بود. پس از این‌که کاندیدای حزبی و اختصاصی این عزیزان در جمع‌بندی نهایی شورای هماهنگی در لیست امید قرار نگرفت، چند ساعتی نگذشت که دکتر اجرایی با صدور بیانیه‌ای متواضعانه و متعهدانه، به نفع فهرست نهایی اعلام انصراف کرد و در سطح همکاری و کمک اعضای این تشکل به ستاد انتخاباتی اصلاح‌طلبان، کوچک‌ترین توقف و خللی پیش نیامد. به‌گمان من، مردم زمانی که احساس می‌کنند اعضای یک جریان سیاسی، حقیقتاً دل‌نگران کشور و آینده‌ی انقلاب‌اند و بر سر قدرت به روی یک‌دیگر چنگ نمی‌زنند، واکنش مناسب نشان می‌دهند و نقش تاریخی خود را ایفا می‌کنند و با حضور گسترده و شکوهمندشان در صحنه،باعث می‌شوند پیروزی اخلاقی اصلاح‌طلبان به پیروزی انتخاباتی و سیاسی پیوند بخورد. برای دور دوم نیز اولین راهبرد اصلاح‌طلبان حفظ انسجام و وحدت و پرهیز از اختلاف و تنش داخلی است.

در قدم بعد، باید نخبگان و دانشگاهیان و چهره‌های مورد وثوق مردم دوباره به صحنه بیایند و اهمیت تکمیل پیروزی در دور دوم را برای جامعه تبیین کنند. نتایج دور نخست انتخابات نشان داد که به‌رغم تمام تضییقات و محدودیت‌ها، مردم و اراده‌ی آنها در نظام اسلامی ما حرف اول را می‌زند و هیچ سیاست تنگ‌نظرانه‌ای توان مقابله با عزم و نقش‌آفرینی مردم را ندارد. رأی مردم به تعبیر زیبای رهبری، «حق‌الناس» است و دلیلی ندارد مردم این حق را به دیگران واگذار کنند. حضور مردم و به‌ویژه بدنه‌ی اجتماعی اصلاح‌طلبان در دور دوم، حتی بیشتر از دور اول اهمیت دارد، چرا که در دور دوم، شرط ورود به مجلس، اکثریت نسبی آراء است و چه‌بسا ما با اختلاف ناچیزی، کرسی‌های باقی‌مانده در استان را از دست بدهیم. واقعیت این است که ما برای بازگرداندن کامل کشور به ریل اعتدال و عقلانیت و خروج از نابسامانی‌های و آوارهای باقی‌مانده از گذشته، نیازمند استفاده از تمام ظرفیت خود در نهاد قانون‌گذاری کشور هستیم. بسیار پیش می‌آید که تنها یک رأیِ مخالف یا موافق در مجلس، سرنوشت کشور را عوض می‌کند. به‌عنوان مثال، در همین دوره‌ی فعلی مجلس، آقای دکتر محمدعلی نجفی برای رسیدن به وزارت آموزش و پرورش،‌ تنها به یک رأی نیاز داشت. بنابراین مردم، نخبگان و کنشگران سیاسی و مدنی باید تمام همت خود را دوباره به میدان آورند تا کارستان نیمه‌تمام ۷ اسفند، در ۱۰ اردیبهشت کامل شود.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا