با تمرکز بر مبانی، انسانگرایی یکی از پایه های فکری و نظری جنبش های مشروطه گرا در غرب بوده است. انسانگرایی در غرب، حاصل پروسه ای طولانی و نظام مند بود؛ از الزامات اقتصادی و اجتماعی، تاسیس دانشگاههای غیر مذهبی شروع شد، در هنر، ادبیات، سیاست و …. ریشه دوانید و نهایتاً به مفهوم حقوق طبیعی انسان، آزادی، تساوی و خصوصاً حق تعیین سرنوشت به عنوان موجودی دارای اراده، ابتکار و انتخابگر انجامید. از جمله ابتکارات این انسان انتخابگر نهادن دولت مشروطه به جای دولت مطلقه بود.
- طرح ایده آدمیت در ایران
ایران بعد جنگ های ایران و روس، چنان زمینه هایی را نداشت، و مستعد شروع و شکل گیری روندی انسان گرایانه به صورت فعلی و فعال آن، نبود. نه تجارت و اقتصاد به سامانی داشت، که ضرورت وجود آموزش های غیر مذهبی را توجیه کند و نه جامعه ای تحول یافته و شهری آن، در قامت شهروند نمود داشتند که مفهوم حق شهروندی را بشناسند و بخواهند آن را مطالبه کنند.
نابسامانی، ناکامی و فلاکت آنچنان فراگیر بود، که یافتن عامل یا عوامل فلاکت و جستجوی علاج آن از هر ضرورتی، ضروری تر بود . گروه نوظهور روشنفکران، یکی از عوامل فلاکت را، بیماری های فلج کننده ؛ « قضا و قَدر گرایی»، « مشیت و جبر باوری»، « رخوت جویی و عافیت گزینی » و در یک کلام « جامعه خُمار» شناختند. علاج و درمان این بیماری ها، دارویی بود که ملکم خان آن را « آدم بودن » نام نهاد، نامی که سایر هم کیشان او نیز کم و بیش از آن استفاده می کردند.
این روشنفکران برای مبارزه با « خُماری اجتماعی»، برنامه ای را در پیش گرفتند، که به جرات می توان آن را نخستین پروژه نظام مند انسانگرایی و احیاء حقوق بشر، در ایران دانست. رئوس این برنامه عبارت بود از: نخست؛ آگاهی رسانی به جامعه نسبت به وضعیت فلاکت عمومی، خصوصاً رساندن جامعه به این آگاهی که این وضعیت طبیعی و الزامی نبوده و قابل تغییر است. این امر به صورت ویژه از طریق مطبوعاتی چون قانون، اختر و…. و مکتوبات و آثاری نظیر مسالک المحسنین طالبوف،[۱]مکتوبات آخوندزاده [۲]، ترجمه حاجی بابا اصفهانی جیمز موریه [۳]و… پیگیری شد. دوم؛ سازماندهی واقدام بر محور آدمیت و انسانگرایی، که از طریق تشکیل انجمن های مخفی به نام فراموشخانه ها یا جوامع آدمیت و ..صورت می گرفت و ضمن جذب نخبگان اجتماعی، آنان را به ترویج اصول آدمیت دعوت و تشویق می کرده، ضرورت مطالبه حقوق را ترویج می نمودند.
- آگاهی رسانی: تعریف آدمیت
شاید تدریجی بودن فرآیند انسان گرایی در غرب، تعریف انسانیت را در آن جوامع چندان ضروری نمی ساخت، چرا که مصادیق و نمودهای آن مفهوم در ادبیات، هنر، معماری، سیاست و … متجلی بود و مفهوم ضمنی آن را نمودار می ساخت. اما در فقدان چنین نمودهایی در ایران، تعریف آدمیت نه تنها ضروری بود بلکه نقطه آغاز انسانگرایی ایرانی و جنبش های انسان محور، به شمار می رفت . با آگاهی از این حقیقت روشنفکران مشروطه خواه تعریف از « آدمیت » را سرآغاز حرکت خود قرار داده و در ترویج آن کوشش نمودند. این تعاریف بیش و کم با مفهوم انسانگرایانه غربی انطباق داشت و مضمونی حق مدارانه را القا می نمود.
از منظر روشنفکران مزبور آدمیت عبارت بود از « علو انسان، به عوالمی که مخصوص عالم انسانی است »[۴]. جهل بنیان فراموشی بر جوهر آدمیت بود و انوار علم، آگاه کننده انسان بر جوهر و ذات آدمیتش شمرده می شد. «جستجوی علم و طلب آدمیت»[۵] و « برخاستن و دخول در آدمیت» [۶] مهمترین اصول آدمیت شمرده شدند. روزنامه اختر در توصیف این اصول می نویسد:
« مقام بلند انسانیت و شرافت خلقت و کرامت آفرینش آدمی را سزاوار است که پس از شناختن خود و صانع خود و آگاهی از مراتب استعداد و قابلیتی که در نهاد خود برای همه چیز و همه کمال و همه هنر و همه نیکی ها سراغ دارد، برای حصول و دست آوردن و نگاه داشتن جمله سعادت ها تکلیفی به جهت خود معین کند …. اول تکلیف ما در این مقام داشتن همت بلند خودمان است ؛ به توسیع دائره حسن آمیزش و تسهیل مراودات و آسان شدن راه کسب معلومات و آگاهی و اطلاعات، که میدان این وسعت از مغرب تا مشرق و از جنوب تا به شمال تواند بود. و بنابر این تکلیف هر انسانی که از حدود این وظیفه خارج بشود و تخلف از این حکم سعادتمندی عمومی نماید … تکذیب این تکلیف را نماید و مانع از ترقی در لوازم انس و آمیزش با ابنای جنس از صنوف امم وطوائف ملل گردد، قطعاً آن گونه انسان به غلط انسان نامیده شده و به جهت آن که بی خبر از معنی آدمیت است و بی اطلاع از مزایای آن و مانع و حائل از تعمیم حکم انس و انسانیت است او را باید داخل وحشی ها دانست.»[۷]
اصل برخاستن و دخول در اتفاق آدمیت، انجام تکالیفی را بر آدم مقرر می کند، این تکالیف از جنس تکالیف دینی نیست. روزنامه قانون در برشمردن این تکالیف می نویسد:
« … هر کس بخواهد داخل اتفاق آدمیت بشود باید اول خودش شخصاً آدم باشد. و در عالم اتفاقِ ما اثبات آدمیت مبنی بر قبول و اجرای این هفت فریضه ذیل است:اولاً آدم باید از هر قسم بدی اجتناب بکند، هر کس به دیگری بدی بکند او آدم نیست.ثانیاً آدم باید نیک نفس و خیر اندیش باشدو هر قدر بتواند مصدر خیر بشود؛ احسن کما احسن الله الیک، والله یحب المحسنین. ثالثاً آدم باید منکر ظلم باشد. ظلم مخرب دنیا است ؛ الملک یبغی مع الکفر و لا یبغی مع الظلم. رابعاً آدم باید طالب قانون باشد زیرا که دفع ظلم ممکن نیست مگر به اجرای قوانین، و قوانین مشروع ارکان عدل است و بالعدل قامت السموات . خامساً آدم به حکم عقل و به حکم طبیعت باید با آدمیان متفق باشد. اتفاق قلعه ی عدل و مامن زندگی است. هر کس خود را از اتفاق آدمیت خارج بسازد بیک دیوانه می ماند که قلعه ی شهر خود را خراب و لشکر ظلم را دعوت به خانه ی خود نماید.من اعان ظالماً فقد سلطه الله علیه. سادساً آدم باید طالب علم باشد . هر کس طالب علم نیست به یک کوری می ماند که طالب بینایی نباشد.اطلب العلم و لو کان بالصین . سابعاً آدم باید سعی نماید که دیگران را هم به شرف آدمیت برساند زیرا که قدرت آدمیت در جماعت آدمیت است، الجماعه رحمه.»[۸][۹]
کاربست این تکالیف مقصود عالم آدمیت را محقق می کند که عبارت است از :« کسب معرفت، استقرار قانون، احیای ایران و ترقی دنیا .» [۱۰] البته تحقق این امور منوط است به استقامت انسان، که این استقامت ضامن سعادت و نیک بختی آدمی و وطن او است : « انسان را خدای توانا مستقیم آفرید و به استقامت مامورش فرمود. مستقیم باش چنانکه مامور هستی .شرف انسان همانا به استقامت است . .. جای افسوس است که ما با این همه عیب ها و نقصان ها را که در همه ی کارهای خودمان و وطن های خودمان داریم …، مع ذلک هنوز از خیالات و عادات چندسال پیش از این خودمان قدمی به اختیار بیرون ننهاده و مثل تماشاچی ها نشسته ایم. هرکدامی تنها نشسته و می گوییم از دست من تنها چه کار بر می آید؟ منتظریم ما را مجبور به اتفاق کنند، ما را ناچار به ترتیب اسباب ترقیات فعلیه نمایند یا آن که دولت تنها همه کارهای ما را به راه بیندازد… دولت را اسباب معاونه و آلت کار، عموم اهالی وطن است، و تمامی افراد وطن در تکلیف حفظ حقوق و شرف وطن شریک هستند و همه ی این افراد ملک و وطن است که تشکیل کرده است هیئت ملت و دولت را. و تا اطوار استقامت و اعتدال به طور مطلق در این اجزا حاصل و جایگزین نباشد … یقیناً در همچنان ملکی سعادت و نیک بختی برقرار نخواهد بود.»[۱۱]
یکی از ویژگی های ممتاز تعریف آدمیت در ایران، تاکید بر آدم به عنوان « نوع انسان » و عدم غفلت از زنان در این تعریف است. اگرچه در تعریف آدمیت، مطلق انسان مدنظر است و قید مشخص کننده ی زن و مرد ندارد، ولی مروجان آدمیت هوشمندانه تاکید می کردند، که پروسه آدمیت بدون زنان به سرانجام نخواهد رسید: «نصف هر ملت مرکب است از زن، هیچ طرح ملی پیش نمی رود مگر به معاونت زن ها . زن های ایران باید ملائکه ترویج آدمیت باشند. وجود آن ها را در هر مقام باید خیلی محترم داشت. یک زن که آدم باشد می تواند به قدر صد مرد عاقل از برای پیشرفت آدمیت مصدر خدمت بشود.»[۱۲]
این وجه از انسانگرایی، علاوه بر آن که در پیشبرد مشروطه گرایی سهمی غیر قابل انکار به خود گرفت، مقدمه ای بر جنبش های زنان شد و از امتیازات مشروطه گرایی ایرانی به شمار می رفت . به قول مورگان شوستر : «زنان ایران از ۱۹۰۷ به بعد، با یک جهش، مترقی ترین (اگر نه رادیکال ترین ) زنان جهان شده اند…. زنان محجبه ی ایران که با تجربه ای ناچیز، یک شبه آموزگار، روزنامه نویس، موسس باشگاه های زنان و سخنگو در مباحث سیاسی شدند، کاری کردند که نهضت زنان در غرب ده ها و شاید صد ها سال برای انجام آن وقت صرف کرده بود.» [۱۳]
- سازمان دهی : جوامع آدمیت
چنان که در اصول آدمیت برشمرده شد، لازمه آدمیت اتفاق آدمیان است . « اتفاق، اسباب خرابی بنیان ظلم و مایه ی آبادی دنیا است»[۱۴]، شرط آدم بودن است و « قلعه ی عدل و مامن زندگی است. هر کس خود را از اتفاق آدمیت خارج بسازد، به دیوانه ای می ماند که قلعه ی شهر را خراب و لشکر ظلم را دعوت به خانه ی خود سازد.»[۱۵] از این رو است که اصل هفتم آدمیت، تجویز کننده جماعت و اتحاد آدمیان است بر محور آدمیت، زیرا « آدم بالانفراد ضعیف است . قدرت آدمیت در موافقت افراد آدمیت است.» [۱۶] و این موافقت و اتحاد برقرار نخواهد ماند مگر به وجود سازمان و نظامی که آن را جهت داده و تجمیع قوای آدمیان را تضمین کند، زیرا « بدون نظام آدمیت، افراد آدمیت همیشه از همدیگر جدا و همیشه طعمه ی بهایم انسانی خواهند بود.»[۱۷]
بر اساس چنین دستور العملی بود، که فراموشخانه تشکیل شد . فراموشخانه نخستین جمعیت سیاسی مدرن در ایران بود، که به قول فریدون آدمیت در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ تشکیل شد.[۱۸] مرام فراموشخانه تالیفی بود از اصالت عقل، مشرب انسانیت، فلسفه علمی تحققی، و اصول اعلامیه حقوق بشر .[۱۹]حقوق اجتماعی مهمترین عنصر مرام فراموشخانه است، جزوه «راپورت فراموشخانه » در بیان مبانی مرام فراموشخانه می گوید:
«المقصود من الجماعه تسهیل المعاش و تکمیل النفس و هما یتوقفان علی النظم، و النظم یتحق بعشره اجزاء: «الاطمینان فی النفس»، « الاطمینان فی المال »، «المساوات فی الحقوق»، «الاختیار[۲۰] فی العقیده و الخیال»، «الاختیار فی الشخص»، «الاختیار فی الکلام»، «الاختیار فی الکتابه»، «الاختیار فی الکسب»، «الاختیارفی الاجتماع و هواس الاساس»، «الامتیاز و الرجحان فی الفضیله». [۲۱]
غیر از فراموشخانه جامع آدمیت نیز بر پایه دستورالعمل پیش گفته تاسیس شد . « جامع آدمیت در تهران از پوزیتویسم رادیکال سن سیمون و اومانیسم لیبرال اگوست کنت الهام می گرفت . سیاستگذار جامعه، میرزا عباسقلی خان قزوینی که بعدها شهرت آدمیت را نیز بر نامش افزود، دوست نزدیک ملکم خان و از کارمندان عالی رتبه ی وزارت دادگستری بود. پسرش فریدون آدمیت، مورخ مشهور نهضت مشروطه می نویسد که جامعه سه هدف داشت : انجام مهندسی اجتماعی برای نیل به توسعه ملی ؛ حصول آزادی فردی به منظور شکوفایی خرد انسانی ؛ و کسب مساوات قانونی برای همگان بی توجه به دین و نژاد به خاطر تضمین منزلت کلیه ی آحاد جامعه . سوگندنامه ی مخفی عضویت جامعه اعلام می کرد که “مساوات در حقوق و وظایف تنها [ معیار] راستین مناسبات بشری است . مساوات به تنهایی می تواند علائق محکم وحدت ملی را فراهم آورد . مساوات به تنهایی می تواند حقوق و تعهدات راستین فرد را تضمین کند.”جامعه اعضای خود را عمدتاً از بین رده های بالا، اما نه درباری ِ حکومتِ مرکزی انتخاب می کرد؛ چراکه درخواست مساوات قانونی برای کارمندان منزجر از مزایای موروثی، گیرا بود؛ مفهوم مهندسی اجتماعی، نقش حیاتی برای آنان در روند توسعه ملی وعده می داد، امید آزادی، مشوق آنان به مصونیت فردی از تصمیمات مستبدانه بود؛ و مخفی بودن مراسم که از فراماسونهای اروپایی اقتباس شده بود، آنان را از مقام های محافظه کار و عوام متعصب مصون می داشت. »[۲۲]
مرام انسان محور – مطالبه محور آدمیت که در فراموشخانه ترویج می شد، چالش برانگیزشد و اقشار محافظه کار را که منافع شان بر محور الگوی خدامحور – اطاعت محور استوار بود، به واکنش برانگیخت. حاصل این برانگیزی، فرمان برچیدن فراموشخانه و محکومیت مرام آن ( یعنی آدمیت و انسانگرایی ) بود که به صورت اعلان نامه ی دولتی ضمیمه ی روزنامه ی رسمی دوازدهم ربیع الثانی ۱۲۷۸ منتشر شد.[۲۳]
فارغ از این واکنش ها و سخت گیری بر پیروان آدمیت در یران، این مرام به فراموشی سپرده نشد . اگرچه شاخص ترین چهره های آن نظیر ملکم خان ناگزیر از ترک وطن شد، اما اندیشه آدمیت سرآغاز تحولات اساسی در ساختار سیاسی – اجتماعی ایران شد . زمزمه های شناسایی حقوق مردم در شِبه قانون اساسی ناصری در عصر صدرات میرزا حسین خان سپهسالار و پیروزی نهضت تنباکو از ثمرات ترویج آدمیت و رویکرد حق محور آن بود. اما مهمترین نمود تجلی آدمیت در نظام حقوقی ایران، اصل بیست وششم متمم قانون اساسی مشروطه بود. این اصل با تصریح بر اینکه « قوای مملکت ناشی از ملت است….» خط بطلانی بر نظام فردسالار – یزدان سالار هزاران ساله ایران بود. برای نخستین بار ملت، یعنی اتفاق انسان هایی که قوه آدمیت خود را به فعل در آورده اند، فارغ از مذهب، نژاد، جنس حق خود را در تعیین سرنوشت شان مطالبه می کنند، منشا مشروعیت حکومت به شمار می روند و قدرتِ حقانی، جلوه ای صعودی و مردم خاسته به خود می گیرد.
[۱] مسالک المحسنین حاوی اندیشه های فلسفی و انتقاد اجتماعی است. به صورت گفت و شنود خیالی میان نویسنده، دو مهندس، طبیب و معلم شیمی نگاشته شده. این گروه در ۱۳۲۰ ه ق از طرف «اداره جغرافیای موهومی مظفری » به قله دماوند رفته اند . در خلال پرحرفی فراوان، سخنان اندیشیده و با مغز آورده اند .
رک : آدمیت، فریدون، اندیشه های طالبوف تبریزی، [بى جا]، [بى نا]، ۱۳۴۶، ص۴ .
[۲] رساله ای است که به صورت نامه های شخصیتی خیالی ( کمال الدوله ) به شاهزاده ای موهوم (جمال الدوله)، به قول نویسنده در خصوص موجبات ذلت، ملک و ملت نوشته است.
[۳] اثر جیمز موریه در ۱۸۲۴ در لندن منتشر شد . میرزا حبیب اصفهانی آن را ترجمه کرد ؛ این اثر داستانی است در خصوص دلاک زاده ای ادیب از اصفهان که به خدمت تاجری ترک درآمده و پس از ماجراهایی طولانی به دربار قاجار راه مییابد .این کتاب داستانی است از فساد اداری و سیاسی ایران عصر قاجار.
[۴] ملکم خان ناظم ادوله، ” فراموشخانه و جامع آدمیت”، در رساله های میرزا ملکم خان ناظم الدوله، به کوشش حجت الله اصیل، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۸۱، صص ۳۲۷
[۵] منبع پیشین، ص۳۲۹
[۶] منبع پیشین.
[۷] روزنامه اختر، شماره۱۴، ۱ فوریه ۱۸۷۶،استامبول، مدیر محمد طاهر تبریزی، ص۵۳
[۸] روزنامه قانون، شماره نهم، بی تا، لندن.
[۹] همچنین رک : منبع پیشین،ملکم خان ناظم ادوله، صص ۳۲۷-۳۲۸
[۱۰] روزنامه قانون، شماره پنجم، ماه ذی القعده ۱۳۰۷ ه ق، لندن.
[۱۱] روزنامه اختر، شماره هفتم، ۲۲ ژانویه ۱۸۷۶،استامبول، ص۲۵
[۱۲] روزنامه قانون، شماره هفتم، بی تا، لندن.
[۱۳] آفاری، ژانت، انقلاب مشروطه ایران، ترجمه رضا رضایی، نشر بیستون، چاپ سوم، ۱۳۸۵،ص۲۳۳
[۱۴] منبع پیشین،ملکم خان ناظم ادوله، ص۳۳۳
[۱۵] منیع پیشین.
[۱۶] منبع پیشین، ص۳۳۱
[۱۷] منبع پیشین، ص ۳۳۲
[۱۸] رک:آدمیت، فریدون، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، انتشارات خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۸۵، ص۶۳
[۱۹] منبع پیشین،، ص۶۴
[۲۰] مقصود از اختیار آزادی است، که بنا به دلایلی نویسندگان مرام نامه از کاربرد آن اجتناب می کردند.
[۲۱] منبع پیشین، ص۶۶
[۲۲] منبع پیشین،آبراهامیان، یرواند،ص ۷۰ -۷۱
[۲۳] « در این روزها به عرض رسید که بعضی از اجامر و اوباش شهر گفتگو و صحبت از وضع و ترتیب فراموشخانه های یوروپ می کنند و به ترتیب آن اظهار میل می نمایند. لهذا صریح حکم همایون شد که اگر بعد از این عبارت و لفظ فراموشخانه از دهن کسی بیرون بیاید، تا چه رسد به ترتیب آن، مورد کمال سیاست و غضب دولت خواهد شد. البته این لفظ را ترک کرده، پیرامون این مزخرفات نروند که یقیناً مواخذه کلی خواهند دید.»
به نقل از : منبع پیشین،آدمیت فریدون، اندیشه ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار،صص ۷۴-۷۵