سرخط خبرهای سازمان

بشر و حفاظت از محیط زیست| عارف سپهری

عارف سپهری

عضو شورای مرکزی

بوی باران| نظر به کاهش نظارت دولت بر بازار در نظام های دموکراتیک، این پرسش میان برخی هواداران محیط زیست پیش می­آید که با توجه به ویژگی دوررسی اصلاحات اقتصادی و اجتماعی لازم، آیا دموکراسی­ها آمادگی برنامه ریزی­های بلند مدت را دارند؟ از دید این افراد دولت­های دموکراتیک، تحت سلطه منافع گروهی هستند و به کسانی که آنان را برای پیروزی در رقابت­های انتخاباتی یاری می­رسانند، وام­دار هستند از همین رو نمی­توانند سیاست­های مناسبی برای مقابله با بحران­ها تدوین کنند لذا مواجهه با مشکلات محیط زیستی به دولت­های آمرانه که قدرت نظارت بر بازار را نیز دارند نیاز دارند. اما در واقع این طور نبوده است. همین کشورهای دموکراتیک مسائل محیط زیستی را در صدر توجهات قرار داده­اند و حکومت­های تمامیت خواه سوابق محیط زیستی نامناسبی داشته­اند. دولت­های دموکراتیک، توسعه علم را مجاز می­دانند و آن­را در سطح همگانی گسترش می­دهند. این اتفاق موجب روشن شدن صورت مساله و آگاهی ما از مشکلات محیط زیستی می­شود. درعین­حال در کشورهای دموکراتیک امکان بسیج جنبش­های اجتماعی و شکل گیری گروه­های فشار محیط زیست و فعالیت سازمان­های مردم نهاد فراهم می­شود. اما در نظام­های غیردموکراتیک کنش­گران جامعه­ مدنی را کنترل می­کنند و هرموقع کنش­گران، جهان بینی و عملکرد مقامات را به چالش بکشند، فعالیت­شان ممنوع می­شود چه بسا با آن­ها برخوردهای قضایی نیز صورت بگیرد. جوامع غیردموکراتیک در حوزه­های فعالیت­های مدنی و توسعه فن­آوری از کشورهای دموکراتیک عقب­تر هستند. بر پایه شاخص­های عملکرد محیط زیستی (Environmental Performance Index)، هر چهار کشور اول دنیا در این شاخص­ها یعنی سوئد، نروژ، فنلاند و سوئیس، همگی دارای نظام­های دموکراتیک هستند.

درسی که باید آموخت

بیش­تر کشورهایی که در مهار انتشار کربن موفق بوده­اند و از انرژی­های پاک بهره برده­اند به دلیل نگرانی از امنیت انرژی دست به این کار زده­اند و نه به دلیل توجه به تغییرات آب و هوا. جنگ اعراب و اسرائیل در اکتبر سال ۱۹۷۳ میلادی باعث شد تا اعضای عرب سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) ممنوعیت و تحریم فروش نفت به چند کشور را اعلام کنند. تحریم‌ها در مارس سال  ۱۹۷۴ پایان یافت اما قیمت نفت چهار برابر بیش­تر شد و از بشکه‌ای ۳ دلار به حدود ۱۲ دلار افزایش پیدا کرد. بحران نفت یا به عبارتی شوک نفتی تأثیرات و عواقب کوتاه مدت و بلند مدت بسیاری را روی سیاست‌ها و نیز اقتصاد جهانی گذاشت.

کشور سوئد پس از تحریم ۱۹۷۳، گام­های بزرگی برای کاهش وابستگی به نفت و تامین امنیت انرژی برداشت. آن­ها عایق بندی ساختمان­ها را برای کاهش هدررفت گرما تقویت کردند. به منابع انرژی برق­آبی و هسته­ای روی آوردند. از زیست توده (Biomass) به دست آمده از خمیر چوب درختان جنگلی، سوخت زیستی تهیه می­کنند و در شبکه حمل و نقل استفاده مور استفاده قرار می­دهند. استفاده از بیومسِ درختان جنگلی برای تولید سوخت زیستی برخلاف تولید سوخت از ذرت و نیشکر، تولید سوخت زیستی را رقیب تولید غذا قرار نمی­دهد. سوئد بر تولید کربن نیز مالیات بست. آن­ها برای خنثی سازی اثرات ملی آن، مالیات بر درآمد را تا ۵۰ درصد کاهش دادند. نتیجه این­که در سال ۱۹۷۰ واردات سوخت فسیلی که ۸۰ درصد کل انرژی سوئد را تشکیل می­داد امروزه به تنها ۳۵ درصد کاهش یافته است. نکته بسیار مهم دیگر تعیین اهداف مشخص در برنامه ریزی سوئدی­ها است. آن­ها ۱۶ هدف را در مورد کیفیت­های محیط زیستی (environmental quality objectives) معین کرده­اند که تا سال ۲۰۲۰ باید به آن­ها برسند. میزان پیشرفت در دستیابی به اهداف از سوی شورایی موسوم به اهداف محیط زیستی چک و نظارت می­شود.

جامعه مدنی آلمان خاستگاه قوی­ترین گروه­های سبز در دنیا است. کنش­گران محیط زیستی آلمانی در فعالیت­های محیط زیستی، پیشرو هستند. برخلاف بسیاری کشورها از چهار دهه پیش تا کنون میان احزاب سیاسی آلمان بر سر کاهش تولید دی اکسید کربن توافق اساسی به وجود آمده است. این در حالی است که چنین توافقی میان احزاب دموکرات و جمهوری­خواه آمریکا بر سر این موضوع ایجاد نشده است و در سطح روسای جمهور برخاسته از این دو حزب آمریکایی شاهد رفتارهای متفاوتی در این زمینه هستیم همچون امضای توافق­نامه پاریس توسط اوباما و اقدام برای خروج از آن توسط ترامپ. این در حالی است که در میان هواداران این دو حزب بزرگ نیز بر سر جدی بودن یا نبودن گرمایش زمین اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. آلمان با به کارگیری ۲۰ هزار توربین بادی بزرگ­ترین استفاده کننده انرژی بادی در جهان است. آلمانی­ها بزرگ­ترین تولید کننده انرژی خورشیدی در جهان نیز هستند. پیشرفت در مصرف انرژی خورشیدی به شدت تحت تاثیر اجرای تعرفه­های حمایتی است. به این ترتیب که هرکس در ساختمان خود یک منبع انرژی تجدیدپذیر نصب کند، نرخ یارانه­ای که می­پردازد تا ۲۰ سال ثابت می­ماند! این طرح موفق بوده است و باعث شده تا ۳۰۰ هزار ساختمان به این طرح بپیوندند. هم­اکنون ۲۰ درصد از انرژی کشور آلمان از منابع تجدیدپذیر، ۳۰ درصد از طریق نیروگاه­های هسته­ای و بالغ بر ۵۰ درصد از منبع خطرناک ذغال­سنگ تامین می­ شود.

در بریتانیا مالیات بر تغییرات آب و هوا وضع شده است بر این اساس شرکت­ها در ازای دست­یابی به اهداف مصرف بهینه انرژی در یک بازه زمانی ده ساله مالیات کم­تری پرداخت می­کنند. این طرح به کاهش تولید دی اکسید کربن در بریتانیا کمک کرده است.

آمریکا ۴ درصد از جمعیت جهان را دارد ولی سالانه ۲۵ درصد انرژی جهان را مصرف می­کند و ۲۰ درصد از کربن تولیدی در جو مربوط به آمریکا است. در آمریکا نیز اجرای سیاست­های جدید محیط زیستی به خاطر ملاحظات اقتصادی و امنیت انرژی انجام شده است و نه به خاطر دغدغه تغییرات اقلیم. همان طورکه اشاره شد در آمریکا نگاه به مهم­ترین موضوع محیط زیستی کشور –یعنی تغییر اقلیم- بسیار دو قطبی است و بین دو حزب بزرگ دموکرات و جمهوری­خواه –به عنوان سیاست گزاران کلان- روی این موضوع توافق وجود ندارد به طوری­که ۷۹ درصد از حامیان حزب دموکرات به گرم شدن زمین اعتقاد دارند اما تنها ۳۸ درصد از حامیان جمهوری­خواه چنین اعتقادی دارند! در حالی­که ۵۰ درصد دموکرات­ها با جدی بودن مساله گرمایش موافق­اند، تنها ۱۴ درصد از جمهوری­خواهان با چنین چیزی موافق­اند. ۶۸ درصد از دموکرات­ها اقدام فوری دولت را لازم می­دانند در حالی­که تنها ۲۴ درصد از جمهوی­خواهان چنین اقدامی را لازم می­بینند. به عبارت دیگر روی توصیف صورت مساله توافق وجود ندارد بالتبع روی تبیین، بررسی و ارائه راهکار هم موافقتی حاصل نمی­شود. این عدم توافق باعث شکست خوردن تصویب و اجرای برخی طرح­های مرتبط با تغییر اقلیم شده است تا جایی که کشور آمریکا علی­رغم دارا بودن بیش­ترین مسوولیت در پی ریزی سیاست­های مقابله با تغیر اقلیم تاکنون در سطح ملی هیچ کاری انجام نداده است. از این نظر بسیاری از کشورهای صنعتی مثل آمریکا نیستند از جمله کشور آلمان که اشاره شد دارای اتفاق نظر در باب اقدامات محیط زیستی در میان احزابش است یا کشورهای اسکاندیناوی که با داشتن دولت­های سوسیال دموکرات از لحاظ اجرای سیاست­های سبز جایگاه بهتری یافته­اند. در آمریکا نقش قوه مقننه در سیاست گذاری­ها باعث شده است تا رییس جمهور به تنهایی نتواند بدون مذاکره با اعضای کنگره تصمیم بگیرد. بدین ترتیب بسیاری از طرح­ها و لوایح محیط زیستی به دلیل اختلاف­های موجود در کنگره شکست خورده است مثل “طرح مدیریت تغییرات آب و هوا در سال ۲۰۰۳″، لایحه لیبرمن-وارنر در سال ۲۰۰۷” و یا “لایحه امنیت و انرژی پاک آمریکا در سال ۲۰۰۹”. از طرف دیگر، پیروزی در انتخابات نیازمند صرف هزینه­های هنگفت در جریان برگزاری کمپین­های انتخاباتی است بنابراین لابی­های ثروتمند بر تصمیم گیری روسای جمهور و اعضای کنگره تاثیر می­گذارند. این در حالی است که صنایع سوخت فسیلی و شرکت­های نفتی آمریکا بسیار سازمان یافته­ و تاثیر گذارند.

از آن­چه گفته شد چنین برمی­آید که تدوین سیاست­های کلان به نفع محیط زیست و اجرای آن­ها در نتیجه اقتضائات اقتصادی و امنیتی کشورها رخ داده است. نا امنی در تامین انرژی، دولت­ها را به گزاردن سیاست­های سبز واداشته و اهرم­های تشویقی یا تنبیهی اقتصادی همچون مالیات­ها، مشوق­های مالیاتی و یارانه­های دولتی به فن­اوری­های زیست سازگار، مردم را به همراهی جدی با سیاست­های سبز برانگیخنه است. نمونه کشور برزیل مورد دیگری در این راستا است. در گذشته به دلیل ارزانی شکر، کاربرد سوخت زیستی اتانول بیش از الان بود. اقدامات کشورهای توسعه یافته از دهه ۷۰ میلادی به این سو منجر به افزایش تولید انرژی از منابع جدید شده است. از طرف دیگر پیشرفت فن­آوری منجر به خلق کسب و کارهایی شده است که نه محیط زیست را آلوده می­کند و نه به منابع سرزمینی همچون آب و خاک فشار می­آورد همچون فن­آوری اطلاعات. تولید کالا در کشورهای در حال توسعه مثل چین و کاهش تولیدات صنعتی در کشورهای غربی منجر به کاهش شتاب آلایندگی کشورهای توسعه یافته شده است. “فرآیند جا به جایی تولید” از توسعه یافته­ها به توسعه نیافته­ها راه دیگری است که در میان شهرها و کشورها می­تواند منجر به کاهش فشار بر سرزمین شود. توسعه یافته­ها زمان و هزینه زیادی صرف کردند تا بتوانند انرژی را از منابع پاک استحصال کنند؛ رفتار جامعه و نهادهای عمومی را به سمت رفتارهای زیست سازگار سوق دهند. “مزیت عقب ماندگی” به کشورهای دیگر کمک می­کند که از دستاوردهای توسعه یافته­ها بهره برد.

منبع: نشریه “برای فردا”-شماره ۱۸، مهرماه ۱۳۹۶

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا