بحران نایابیِ منابع
عارف سپهری
عضو شورای مرکزی
بوی باران| گفتگویی داشتم با یکی از رسانهها در باب فشاری که امروزه تولیدات کشاورزی بر منابع آب می آورد. اینکه نیازمند روشهای تازه کشت هستیم و لازم داریم، سراغ الگوی کشت در هر منطقه برویم. بعدا با این پرسش رو به رو شدم که مگر روشهای سنتی کشت و کار پدرانمان چه عیبی داشت؟ مگر منابع آبهای زیرزمینی ما با همان روش سنتی آبیاری غرقابی سیراب نمیشد؟ که حالا میگویید باید سراغ روشهای جدید برویم؟
کشاورزی اسلافمان نه به منابع آب ضربه زد نه به منابع خاک و نه محصول ناسالمی تولید کرد. نه تنها کشاورزی که تولید پیشینیان، با صنایع سنتی، ما را با چالشی چنین رو به رو نکرده بود. پیشینیان در عین حال که ارتزاق میکردند، آب و خاک و هوا را هم حفظ کردند و تحویل ما دادند. روش سنتیها به نتایج اسفباری نیانجامید. پیامد تصمیمات و روشهایشان هزینه بر نبود اما امروز جمعیت با نرخ بالایی در حال رشد است. از ۱۷۵۰ تا ۱۹۰۰، یعنی طی ۱۵۰ سال، و از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ دو برابر شد. در ۱۸۰۰ هنوز بیش از ۱۰۰ سال وقت لازم بود تا جمعیت جهان ۲ برابر شود. اینک ۲ برابر شدن جمعیت جهان تنها ۳۸ سال وقت میخواهد. در ۱۹۰۰ نزدیک به ۱٫۷ میلیارد نفر بر زمین زندگی میکردند. در ۱۹۹۰ این شمار به ۵٫۳ میلیارد نفر رسید. در سال ۲۰۵۰ ،۸٫۵ میلیارد نفر بر زمین زندگی خواهندکرد. تا سال ۱۹۵۰ مصرف جهانی انرژی، هرچند رو به افزایش بود اما نرخ شدیدی نداشت ولی از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ مصرف انرژی هفت برابر شد. یعنی که نرخ مصرف انرژی از نرخ رشد جمعیت بسی پیشی گرفت. مصرفی که به سوختهای فسیلی مربوط میشود. الان نزدیک به پنجاه درصد جمعیت جهان در فضاهای شهری زندگی میکنند. این رقم در کشورهایی که کاملا صنعتی شدهاند تقریبا ۷۰ درصد است.
صنعتی و شهری شدن با افزایش استفاده از انرژی همراه است. انرژی، غیرمستقیم یا مستقیم طی تولید و توزیع مینشیند. همچنان که سرانه تولید ناخالص ملی افزایش مییابد، مصرف انرژی نیز افزون میشود.
به همان پرسش ابتدایی برگردیم. مگر روشهای سنتی چه ایرادی داشت؟ بحث خسارت بار بودن روشهای سنتی نیست بلکه آب و زمین قابل کشتی برای تولید غذا و میوه و سبزی نداریم! افزایش سطح زیر کشت به ضرر محیط زیست خواهد بود. به زیان جنگلها و مراتع و آب. لایه سطحی خاک هم در اثر خاکورزی تخریب خواهدشد. اینها تنگناهای روزگار ما هستند. آیا در گذشته نیز پیشینیان ما در چنین تنگناهایی قرار داشتند؟ آیا روشهای سنتی در چنین برههای پدید آمده بود؟ امروز هر افزایشی در تولیدات کشاورزی باید ثمره تکنیکهای گوناگون و رو به پیشرفت مدیریت آفات، آبیاری، استفاده از کودها و مهندسی ژنتیک باشد. بلاشک در گذشته نیز میبایست به میلیونها نفر آب و نان داده میشد ولی امکان استفاده بیشتر از منابع وجود داشت. برای تامین انرژی چاه تازهای کشف میشد و عواقب این چنینی در آلودگی هوا پدید نمیآورد. در گذشته تنگناها سدی نفوذناپذیر نبودند. خاک و انرژی چنین محدود نبود. آیا گذشتگان کمبود زمین و انرژی را توامان به چشم دیده بودند و در همان حال با خطر فروپاشی محیط زیست هم مواجه بودند؟ پاسخ مسلما منفی است.
نظام کنونی تولید آیا با نقطه صفر و حتی منفی محیط زیست چه سازگاری دارد؟ ما دیگر نمیتوانیم بدون نوآوری برای افزایش عملکرد در واحد سطح دست به تولید بزنیم. چالش فعلی ما تامین غذای جمعیت رو به رشد جهان همراه با حفظ منابع است. پیشینیان ما با عملکرد ۲ تن در هکتار گندم فشاری برمنابع نمیآوردند. ولی امروز از تولید ۱۴ تنی ناگزیریم. وقتی رشد جمعیت را به حساب میگیریم و محصول سرانه غله را محاسبه میکنیم، میبینیم که تولید غله جهانی افزایش نداشته است! ما نیازمند داشتن ارقام گیاهی بربازده تر و روشهای جدید مدیریت مزرعه هستیم تا عملکرد در واحد سطح افزایش یابد و در برابر این افزایش عملکرد، که با صرف انرژی و فشار بیشتری همراه است، دچار تخریب منابع نشویم و منابعمان را حفاظت کنیم.
الگوی کشت، سیاستی است که با نظارت نهاد حاکمیت باید تدوین و اجرا شود. کشاورز مالک زمین و آب است و کسی نمی تواند به او بگوید در کدام منطقه چه بکار و چه نکار. قانونی وجود ندارد تا درصورت اجرا نشدنش اتفاقی رخ دهد! این الگو جز با مشارکت شرکتهای خصوصی و نهاد دولتی شکل نمیگیرد ولی اجرایی شدنش تفوق نهاد سیاست گذاری بر بازار است. تا بازار قابل پیش بینی شود تا هم منابع به هدر نروند و هم کشاورز این گونه از نوسانات بازار متضرر نشود.
از هرگونه روش تازهای ناگزیریم. در این شرایط بیش از پیش پی پاسخ دادن به چنین پرسشهایی هستیم که:
وقتی به نقطه صفر یا منفی محیط زیست رسیدیم چه روشهای سخت افزاری و نرم افزاری داریم؟ پیشینیان با این وضعیت مواجه نشدند راهکارهای ما چیست؟
در وضعیت “نایابی منابع” مشارکت نهاد حاکمیت، به عناون نهاد سیاست گذار و نظارت کننده، با سایر نهادهای اجتماعی و اقتصادی چیست؟ بازار و نظام کنونی توزیع در حفاظت از منابع و حمایت از تولید کننده موفق نبوده است. تا کی تسلیم محدودیتها و سختیهای تغییر خواهیم ماند؟
دوران کنونی ما را در تنگنا قرار داده برای عبور از این دوران و ورود به دوران جدبد تولیدی به چه سو خواهیم رفت؟
با کش مکشهایی که نقطه صفر محیط زیست پدید می آورد و افرادی متضرر برجای میگذارد چه خواهیم کرد؟
اینها نمونهای از پرسشهایی است که باید در حلشان بکوشیم. پرسشهای دیگری را نیز میشود افزود. نظریههای علوم اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فنی که امروز غالب است مربوط به دوران مدرن است که از قرن نوزده و بیست پا به جهان گذاشت. این نظریات به دوران گشایش و گسترش نظام های بشری مربوط اند و عدم کفایتشان در دوران کنونی و پس از آن آشکار خواهدشد. نایابی منابع، فشار جمعیت و تقسیم کار پیچیده تنگناهای عظیمی پدید آورده و خواهد آورد. ما از تغییر همه گیر برکنار نیستیم.
منبع: دنیای اقتصاد