سرخط خبرهای سازمان

رواداری با حیوانات| عارف سپهری


عارف سپهری
عضو شورای مرکزی

بوی باران| چند وقت پیش بود که یکی از دوستان سگی را آورده بود باغش. سگ را از دست جلاد نجات داده بود! صاحبش کمر به کشتنش گرفته بود او هم سگ را با حال نظاری آغشته به خاک و روغن گرفته بود و آورده بود باغ. یک هفته بعد که دوباره سگ را دیدم. به وضوح می توانستم تغییر را در رفتار سگ و حرکات بدنش تشخیص بدهم. حال روحی سگ بهتر شده بود. پیدا بود حیوان زبان بسته از ظلمی که دیده، رنج درونی کشیده بود.
ما وقتی به موجودات به هیچ چیز جز وسایلی برای کسب سود نگاه می کنیم بر آنان خشونت را روا می دانیم. برای یک وسیله صرف، هیچ درکی از رنج تصور نمی کنیم. مثل تکه ای سنگ. برای تکه سنگ درکی از این که لگدی بخورد یا نخورد وجود ندارد. کسب و کار ما روی تصور ما از موجودات تاثیر می گذارد. وقتی حیوانات منبع صرف تلقی می شوند، خشونت نیز آغاز می شود. طرح حقوق حیوانات زمانی ضرورت می یابد که این نگاه شیء وار را دور اندازیم و حیوانات را به مثابه موجوداتی صاحب درک رنج و درد لحاظ کنیم. همین نگاه منفعت گرا منجر به پرورش غازهایی با کبد چرب با زورخوران کردن مقادیر انبوهی از خوراک به وسیله دستگاه به شیوه ای خشونت آمیز به منظور تهیه غذای جگر چرب غاز در فرانسه، شکنجه روباه ها برای کندن پوست و دمشان، مسابقات گاوبازی در اسپانیا، وادار ساختن سگ ها و خروس ها به منظور انجام دادن مبارزات مرگ آور در مناطقی از افغانستان و ایران شده است. این ها رویه هایی سیستمیک از سرکوب حیوانات هستند که چون حیوانات فقط منابعی از برای سرگرمی، تهیه خوراک، پوشاک هستند روا دانسته می شود.
در صنعت دام و طیور با حیواناتی که صرفه اقتصادی ندارند با خشونت رفتار می شود. مثلا جوجه های نر از جوجه های ماده که برای تخم گذاری مناسب اند جدا می شوند و چون صرفه اقتصادی ندارند به صورت زنده و دسته دسته درون آسیاب چرخ می شوند تا برای تغذیه مرغ ها استفاده شوند یا به صورت آشغال دور ریخته می شوند. گفته می شود هر سال نیمی از جوجه خروس ها به دلیل این که توجیه اقتصادی ندارند حذف می شوند این آمار ۴۰ میلیون قطعه برآورد شده است. این اتفاق اقتضای این کسب و کار است. در زبان متداول دور ریختن عبارتی است که در مورد غیرجانداران همچون زباله ها به کار می بریم. ولی کاربرد این گونه این عبارت در اشاره به نوع نگاهی است که بر صنایعی از این دست حکمفرماست. حیوانات مطابق کسب و کارها هیچ نیستند مگر وسایلی برای کسب سود. وسایلی که در صورت عدم توجیه اقتصادی همان قدر می ارزند که آشغال ها و زباله ها. نمونه دیگر، تجارت ماهیان قرمز در ابتدای بهار است. سالانه بیش از ۲۵ میلیون قطعه ماهی قرمز برای مراسم نوروز در ایران پرورش داده می شود که ۵ میلیون قطعه شان تا پایان نوروز جان می بازند. این موجودات با کیسه ها و جعبه ها و دبه های آلوده به شهر منتقل می شوند. شرایط نادرست نگهداری و تکان های شدید سکته کرده و می میرند یا بیمار می شوند. تعدادی از آنان در مغازه ها می میرند و تعدادی به دلیل بیماری در نخستین حضورشان در منزل مشتریان اما آن دسته از ماهیانی که فروشندگان موفق به فروششان نمی شوند و روی دستشان می ماند سرنوشتی به مراتب غم افزاتر دارند اینان بسته به وجدان فروشنده سرنوشت متفاوتی دارند. بعضی ماهی های اضافی را به صورت انبوه در جوی آب یا روی خاک خالی می کنند. چراکه ماهیان باقیمانده دیگر برای فروشندگان صرفه اقتصادی ندارند و بی ارزش قلمداد می شوند. جدای از فروشندگان، ما شهروندان ایرانی نیز به عنوان مصرف کنندگان برای زیباتر شدن سفره هفت سینمان یا برای تهیه اسباب بازی زنده و متحرک برای کودکانمان اقدام به خرید این موجودات حساس و ظریف می کنیم و در این زمینه نقش ایفا می کنیم. با این¬که سازمان¬های دامپزشکی و محیط زیست قوانینی در ارتباط با ممنوعیت فروش ماهیان قرمز از سوی مراکز فاقد استاندارد ابلاغ کرده اند ولی قوانین بلااثر مانده است چراکه روابط حاکم در راستای منافع انسان¬ها است و نه حقوق حیوانات. کشتار سیستمیک سگ ها با تزریق اسید در شیراز رفتار بی رحمانه دیگری است که به دلیل منافع مادی (کم هزینه بودن روش کشتار و دریافت مبلغی به ازای هر لاشه سگ) سه سال پیش رسانه ای شد. افزون بر این مورد، کشتار سگ ها در سایر شهرهای کشور است که چون معدوم سازی با روش های آرام هزینه بر است شیوه کشتار توسط مسئولین فاش نمی شود ضمن این که سالانه تعداد زیادی از سگ ها کشته می شوند. یک نکته قابل تامل این است که متولی جمع آوری سگ ها مدیریت پسماند و زباله های شهرداری است! یعنی طبق این دیدگاه تفاوتی میان حیوانات خیابانی و زباله ها و پسماندها وجود ندارد که متولی هر دو یکی است! چرا نهادهای محیط زیستی نباید اجرای آن را به عهده بگیرند؟ نکته قابل توجه دیگر نبود نهادی مرتبط با وظایف محیط زیستی در بیشتر شهرداری های کشور از جمله شهرداری اصفهان است! سازمان ها و تشکل های مردم نهادی که در شهرهای مختلف کشور (از جمله در اصفهان) پناهگاه حیوانات تاسیس کرده اند می توانند الگوی خوبی برای مدیریت سگ های خیابانی باشند. این پناهگاه ها به همت نیروهای داوطلب محل درمان، نگهداری، تغذیه، عقیم سازی و… سگ های آواره را انجام می دهد. با وجود این سرمایه های انسانی، اقدام نهادهای دولتی صرف هزینه صرف برای سگ کشی های گسترده نباید باشد.
شاید یکی از گام هایی که ما در مقام شهروند می توانیم در مسیر احترام به حقوق حیوانات برداریم، تکاندن زبانمان از ناسزاهایی است که به حیوانات نسبت می دهیم. عارضه ای زبانی که وارد ادبیات وازگانی ما شده است و به شکل ناخودآگاه به خشونت ورزی علیه حیوانات یاری رسانده است. بدانیم که گاو، گوسفند، الاغ، سگ و… فحش و ناسزا نیست. این حیوانات نمادهایی از ده ها صفت منفی که به آنان اطلاق می کنیم، نیستند بلکه موجوداتی ظریف، حساس و پیچیده اند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا