سرخط خبرهای سازمان

جاودان‌مردِ فردایی

به مناسبت دوازدهمین سالگرد ارتحال آیت‌الله العظمی منتظری(س)

  • بهراد بهشتی

در روز سوم از ماه عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و در درازنای شبی یلدایی که ظلمت آن چون صحبت حکام، دل آدمی را غمین، و سوزِ سرمای آن، جانِ آدمی را فسرده و پژمرده می‌ساخت، داغی بزرگ بر دل انسانیت و آزادگی نشست و چشم فضیلت و وارستگی در سوگی سترگ خون گریست و پشت صداقت و پارسایی شکست.

روحِ بلند و ملکوتیِ پیشوای آزادگانِ زمان، مردِ مردم ، بزرگ‌پرچمدارِ اسلام عقلانی، رحمانی، اخلاقی و انسانی، زبانِ گویای تشیعِ راستین علوی، فقیه ژرف‌اندیش و گره‌گشا، مجاهد ستم‌ستیز و شب‌شکن، مرجع وارسته و آزاده، حامی استوار و دلیر بی‌پناهان و مظلومان، بیدارگر جانهای خفته و احیاگر دلهای مرده، شیخ الفقهاءوالمجتهدین و افضل‌المجاهدین، عبد صالح خدا حضرت آیت‌الله‌العظمی منتظری (قدس الله نفسه الزکیه و اعلی الله کلمته الشریفه) به خدا پیوست و در آغوشِ مهربانی بی‌کرانه‌ی پروردگار مهربانش غنود و دلهای بسیار را داغدار و وجدانهای بیدار را سوگوار کرد.
همو که همواره دل دریاییش برای مردم می‌تپید و عمر شریفش را سراسر در دفاع از انسان و عدالت و آزادی سپری کرد و دمی از مبارزه با بی‌عدالتی و ستمگری باز نایستاد و در این راه پرافتخار از بالاترین مناصب دنیوی دست شست و نمونه‌ای والا و بی‌نظیر از زهد و بی‌اعتنایی به مقام و قدرت به آزادگان ارائه کرد و چشمهای جهانیان را خیره و شگفت‌زده ساخت.

بزرگا! جاودان مردا! هُشیواری و دانایی
نه دیروزی که امروزی، نه امروزی که فردایی

همه دیروز ما از تو، همه امروز ما با تو
همه فردای ما در تو، که بالایی و والایی

آن یگانه‌ی روزگار که سلام و صلوات خدا بر روح پاکش باد، فقیهی متضلع، اصولیی متبحر، فیلسوفی متاله، متکلمی دقیق، مفسری آگاه، مورخی بصیر و رجالیی برجسته بود و حافظه‌ی نیرومند و احاطه‌ی شگفت‌انگیز جنابش بر علوم مختلف اسلامی از او علامه‌ای ذوفنون و جامع معقول و منقول ساخته بود که بسیارانی از مسؤولان ارشد حکومت و مجتهدان صاحب‌مسند و دانشمندان ارجمند، از این افتخار برخوردار بودند که در محضر مبارکش زانوی شاگردی به زمین زده و خوشه‌چین خرمن علم و بصیرتش و ابجدخوان دبستانش باشند.
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ.

خرَدآموز و مهرآمیز و دادآیین و دین‌پرور
هشیوار و خرد مردی به هر اندیشه بینایی

آن حکیمِ خردمندِ کارآزموده در کنار فضایل ستوده اخلاقی و ملکات ارزنده‌ی نفسانی و نیز علم و دانش گسترده و پارسایی و وارستگی در حد اعلای کلمه، از نادره مردانی بود که به زیور «افضل الجهاد» آراسته بود و شجاعانه در عمل به فریضه‌ی سترگِ امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت ائمه‌ی مسلمین و شفقت‌ورزی و خیراندیشی برای بندگان خدا، دلی دلیر و روحی نستوه و دستی گشاده داشت و در برابر انحراف حکومتها و کجروی زمامداران و پایمال کردن حقوق مردم و بی‌اعتبار نمودن دین خدا، کمترین سکوت و کوچک‌ترین همراهی را روا نمی‌شمرد و حق و عدالت را تابع قدرت و ثروت نمی‌دانست و برنمی‌تافت و به‌واقع زبان رسای اسلام راستین و منادی بزرگ وحدت مسلمانان و مرزبانِ غیورِ حریمِ حرمت و کرامت انسان به‌شمار می‌آمد و در راه دشوار دفاع از حقوق مردم، از ملامت سرزنش‌گران و تمسخر کوته‌بینان و بدزبانی دین به دنیافروشان هراسی نداشت و از مصادیق بارز این آیه‌ی شریفه محسوب می‌شد:
فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَهَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ.

جاودان‌مرد بزرگ آیت‌الله‌العظمی منتظری (اعلی الله مقامه الشریف) که اسطوره‌ی ماندگار حق‌جویی و حق‌گویی و استوانه‌ی سترگ فقاهت و شجاعت و صداقت بود، هیچگاه مرعوب قدرت قدرتمندان نشد و در برابر زورمندان و ستمگران سر تعظیم فرود نیاورد و چون سپیداری سرافراز در برابر تندبادهای بنیان‌برافکن، به قدرت بی‌قدرتان باوری ماندگار داشت و استوار و پایدار در کنار مردم و مظلومان ایستاد و در روزگار سکوت و تغافل و تقصیر، بانگی بلند و همتی بلندتر داشت. فقیهِ نزیه ما به‌حق اسوه‌ای حسنه در وارستگی و شجاعت، و سرمشقی نیکو در زهد و کرامت برای همه‌ی پویندگانِ طریق راستی و درستی و جویندگان گوهر آزادی و آزادگی برجای گذاشت. دردا که پدر پیر فلک را صبر بسیار بباید تا دگر مادر گیتی چون او فرزند بزاید.

هیهاتَ اَن یاتی الزمانُ بِمِثلِه
اِنَ الزمانَ بِمِثلِه لَعقیمٌ

آن نمادِ پاک‌نهادِ شرف و شهامت، گرچه در گفتمان سنت، می‌اندیشید و تفقه می‌ورزید، اما فقیهی زمان‌شناس و جهان‌آگاه بود و رویی گشاده در برابر تغییرات جامعه و تحولات زمانه داشت و با شجاعت اخلاقیی مثال‌زدنی، ابایی از تغییر اندیشه و نظر خود نداشت. بزرگترین نمونه این تغییر شگرف در اواخر عمر شریف او پدیدار شد که موضوع فقه خود را نه “مؤمن”، که “انسان” قرار داد و حقوق شهروندی انسان را با هر عقیده و مذهبی به رسمیت شناخت و صمیمانه و شجاعانه بر آن انگشت تاکید نهاد. آری فقه او که به‌درستی “فقیه عالیقدر” نام گرفته بود، فقهی برای انسان و در خدمت انسان و مردم بود.

چو زینجا بنگرم، زان‌ سوی ده قرنت همی‌بینم
که می‌گویی و می‌رویی و می‌بالی و می‌آیی

سر اندر ابرِ اسطوره به ژرفاژرفِ اندیشه
به زیر پرتو خورشیدِ دانایی چه زیبایی!

آن چکادِ سرافراز آزادگی که در میان عالمان دین، به یکتایی و تنهایی «دماوند» را می‌مانست، تیزبینی و روشن‌نگری را با ساده‌زیستی و فروتنی و صداقت درهم آمیخته و با‌ سینه‌ای بی‌کینه و دلی آیینه‌گون، کریمانه و دلیرانه و از منظر دیانت و فقاهت از حقوق انسانی همه‌‌ی مردمان و به‌ویژه مخالفان خویش دفاع می‌کرد و در این راهِ پرافتخار پای بر فرق دنیای دون نهاد و هزینه‌هایی سنگین پرداخت که مظلمه‌ی آن را آسمانها نتوانند کشید و از همین‌رو منتظری به‌حق «پدر حقوق بشر ایران» لقب گرفت. عنوانی که برازنده او بود و جامه‌ای به‌اندام که بر قامت رسای او دوخته بود.

آری همین ویژگی‌های چشمگیر و تابناک بود که او را از دیگران متمایز می‌ساخت و فاصله‌ای کهکشانی میان او و دیگر همگنانش به‌وجود آورده و او را چون خورشیدی درخشان بر تارک آسمان علم و سیاست نشانده بود. هوشمندی و فطانت آن پیر روشن‌ضمیر و بنده‌ی پاک و مخلص خدا در شناخت تیزبینانه‌ی کژراهه‌ها و نقادی شجاعانه‌ی رفتارهای نادرست به‌گونه‌ای بود که آنچه آن مرد بزرگ از سالهای دور در خشت خام می‌دید بسیاری از مدعیان دین و متولیان قدرت متاسفانه هنوز هم در آیینه نمی‌بینند.
لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ وَ فِی ذَٰلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ.

پناه آرند سوی تو، همه در تنگنایی‌ها
تویی سیمرغِ فرزانه که در هر جایْ ملجایی

دریغا و فسوسا که آن حجت دینداری و مایه‌ی اعتبار روحانیت و آبروی مرجعیت شیعه، پیش و پس از انقلاب به جرم آزادی‌خواهی و استبدادستیزی و مردم‌دوستی، جز رنج و شکنج و تبعید و دربدری و حبس و حصر ناروا نصیبی و بهره‌ای نبرد و علی رغم بی مهری ها و ناسپاسی ها، همچون مولای مظلومان و امیر مؤمنان امام علی(علیه السلام) شکیبایی پیشه کرد و دمی در دفاع از حقوق و کرامت انسان از پای ننشست.

چو از دانایی و داد و خرَد، داد سخن دادی
مرنج ار در چنین عهدی، فراموشِ بعَمدایی

به یقین چهره‌ی تابناک آن عزیز سفرکرده در میان پیشگامان مبارزه با استبداد و دیکتاتوری و طلایه‌داران آزادی و دموکراسی و حقوق بشر، همچون خورشیدی پرفروغ می‌درخشد و نقش ماندگار او به عنوان پاره‌ی تن و حاصل عمر امام خمینی(قدس سره) و دومین شخصیت انقلاب اسلامی به‌رغم همه‌ی بدخواهی‌ها و دشمن‌کامی‌ها از کتاب خاطرات و تاریخ انقلاب زدوده نخواهد شد و زنگار فرسودگی و غبار فراموشی نخواهد گرفت.

هزاران ماه و کوکب از مدارِ جان تو تابان
که در منظومه‌ی ایران، تو خورشیدی و یکتایی

اگر سرنامه‌ی کارِ هنرها دانش و داد است
تویی رأس فضیلت‌ها که آغازِ هنرهایی

هم‌اکنون دوازده سال است که داغ آن پدر پیرِ آزاده بردل‌ ما نشسته و آن نفس مطمئنه و آن دل ازدنیاگسسته‌ی به‌حق‌پیوسته، جامه‌ی تن رنجور و غمدیده فرو نهاده، و از دنیای فانی رخت به سرای باقی کشیده است و بر ماست که در حد توان خویش ادامه‌دهنده‌ی راه نورانی آن رادمرد فرزانه در دفاع از حقوق مردم و پاسداشت آزادی و آزادگی باشیم و در اقتدا به آن شیرِ آهن‌کوه مردِ نستوه و استوار دمی از پای ننشینیم و این چنین یاد و خاطره‌ی آن بزرگِ سرفراز را گرامی و ماندگار داریم.

هماره از تو گرم و روشنیم، ای پیر فرزانه
اگر در صبح خرداد و اگر در شام یلدایی

ندانیم و ندانستند قَدرت را و می‌دانند
هنرسنجان فرداها که تو فردی و فردایی

بزرگا! بِخرَدا! رادا! به دانایی که می‌شاید
اگر بر ناتوانی‌های این خُردان ببخشایی

فَسَلامٌ علیه یومَ وُلِدَ و یومَ ارتَحَلَ و یومَ یُبعَثُ حَیّاً.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا