بوی باران | آنچه در ادامه می آید گفتگوی بوی باران با رییس کمیسیون محیط زیست سازمان ، مهندس عارف سپهری است. او در مصاحبه به پرسش هایی در زمینه محیط زیست و تاثیرهای متقابل آن بر اقتصاد و جامعه پاسخ داده است.
محیط زیست برای ما چه اهمیتی باید داشته باشد و از چند وجه می توانیم به موضوع محیط زیست بپردازیم ؟
اهمیت محیط زیست را با سه سنجه میشود سنجید. نخست اقتصاد دوم مسائل اجتماعی و آخر تامین آینده. امروزه موجودیت هر مقولهای به اقتصاد آن نیز بر میگردد. به فرض چرا فوتبال اینقدر با اهمیت است؟ چون مقولهای بهنام اقتصاد فوتبال از فوتبال پشتیبانی میکند از جانب دیگر جذابیت فوتبال هم سبب میشود تا سامانهی اقتصادی برای فوتبال تشکیل شود. ما اگر به سایر پدیدههای همهگیر پیرامونمان هم بنگریم مثلا کارناوالها و مراسمهای اجتماعی (چه شادمانه چه سوگوارانه)، اقتصاد هر کدام، سود و فایدهای که پس هرکدام است را میتوانیم پیدا کنیم. محیط زیست نیز از این مقوله مستثنی نیست. اما از منظر سنجهی دوم روانکاوان برای پویشهای اجتماعی محیط زیستی سراغ ضمیرناخودآگاه مردمان جهت واکنش به خطرات زیست محیطی رفتهاند و باز تولید نقش مادر توسط محیط زیست در ضمیر مردمان. تخریب محیط زیست همانطور ناخوشایند است که حمله به مادر و یا اثر گلخانهای یا پارگی لایهی ازون و سایر واکنشهای قهرآمیز طبیعت همانقدر هراسانگیز است که رفتار کینهتوزانهی مادر برعلیه فرزندانش؛ و بالاخره آینده نیز مهم است چه آیندهی کوتاه مدتی که نسل امروز هم در آن حضور دارد و چه آیندهی دوری که امروزیها دیگر نیستند. مثلا ما ناچاریم همیشه اکوسیستممان را سالم و کارآمد نگهداریم تا تولید غذایمان مختل که نشود هیچ، بیشتر هم بشود چرا که جمعیت رو به رشد است.
بسیار خوب! از این دیدگاه، مسئلهی محیط زیست ما چیست؟
آب، غذا، هوا، زیبایی و… هرچه برای زندگی باکیفیت لازم است اما کشاورزی پررنگ تر است. برای نمونه ۹۲ درصد از مصرف آب ایران در بخش کشاورزی است. توجه داشته باشید خیلی است! یعنی در بخشهای صنعت و شرب و هر آنچه دیگر ما ده درصد هم مصرف آب نداریم پس اگر فکری بهحال کشاورزیمان بکنیم، قدم بلندی در صرفهجویی آب برداشتهایم. مثلا می توانیم با همین آبی که مصرف میکنیم ۳۰ درصد وزن دانهی گندممان را افزایش دهیم این معنایش اینست که ۳۰ درصد محصول بیشتری تولید کردهایم ولی مصرف آب زیاد نشده یا به عبارت دیگر با ۳۰ درصد آب کمتر هم میتوانیم همان مقدار اولیه غذا تولید کنیم. این یعنی صرفه جویی چشمگیر در مصرف آب. اینها مسائلی هستند که با بهبود اکوسیستم محقق میشود به این معنا که اگر گیاه- بهعنوان موجود زنده- محیط مناسبی برای رشد داشته باشد، محصول بیشتری هم تولید میکند.
بهنظر میرسد مشکلاتی که بر سر اکوسیستم ما آمده تازگی دارد چراکه تولیدات کشاورزی ما بسیاری از مشکلات امروز را نداشته است…
دقیقا همینطور است که میگویید هم از حیث کمیت و هم کیفیت نسبت به دوران پدرانمان افت کردهایم این چیزی است که کشاورزان نیز مشاهده کردهاند. خاک ما زیستی نیست، درصد مادهی آلی در خاکهای ما معمولا زیر یک درصد است در صورتیکه باید ۵-۳ درصد باشد! مادهی آلی یعنی همان بقایای زیستی که هم باعث افزایش قدرت جذب مواد توسط ریشهی گیاه میشوند و هم آب را به خود جذب میکند. ما از طبیعت فاصله گرفتهایم و تندروانه سراغ مواد سنتتیک رفتهایم چراکه زود بازده هستند و دید کوتاه مدت ما را پاسخ میدهد. بدین ترتیب سه نتیجه حاصل شدهاست: آلودگی خاک، آلودگی آب، آلودگی غذا. آلودگی خاک همان مسمومیت خاک است به حدی که تعادل یونی خاکهای ما بههم خورده و دیگر قادر به تغذیهی گیاه نیستند. آلودگی آب از حیث ورود مازاد مواد شیمیایی در آبهای زیر زمینی ماست و آلودگی غذا هم بابت ذخیرهی همین مواد شیمیایی در بافت میوههاست که با هیچ ترفندی زدوده نمیشوند…
به این ترتیب مصرف مواد شیمیایی را در تولید غذا زیر سوال میبرید چون به طبیعت ضربه میزند…به این صورت شما نه تنها قائل هستید که از جنبهی کیفی محصول را دچار افت میکند بلکه از جنبهی کیفی هم محصولات کشاورزی ما کم شدهاند. در صورتیکه این مواد را برای افزایش محصول بهکار میبرند نمونهاش را در زمان انقلاب سبز مشاهده کرده ایم…
بنده با مصرف بهینه موافقم. مصرف مواد شیمیایی در زمان خودش یعنی زمانیکه گیاه نیاز دارد و با مقدار و نسبت منطقی. متاسفانه مواد شیمیایی را وارد چرخه کردهایم ولی ترکیبات زیستی را کنار گذاشتهایم خاکمان مثل معتاد تزریقی شده که زیاد مصرف میکند ولی اندازهی یک آدم سالم توان ندارد. سخن از بازگشت به طبیعت مقولهای سمبولیک و لوکس نیست بلکه ضرورتی است برای بهبود محیط مناسب برای زیست گیاهان و به تبع آن عملکرد بالاتر گیاه و تولید غذای بیشتر یعنی همان چیزی که بر هم خورده است. ما با محدودیت آب و حتی زمینهای مرغوب که به آب دسترسی دارند، رو بهرو هستیم و چارهای نداریم تا بهجای افزایش سطح زیر کشت و فشار بر منابع، عملکرد در واحد سطحمان را افزایش دهیم. واقعیت اینست که همکنون غذای تنها ۴۲ میلیون نفر از کل جمعیت ایران در داخل تامین میشود.
و در پایان…
توجه داشته باشیم که از یک سو متوسط مصرف سرانه غذا در ۵۰ سال گذشته، ۲۰ درصد رشد کرده است و در ۴۰ سال آینده نیز با آهنگ ۱۲ درصدی ادامه رشد خواهد داشت به طوری که برای تغذیه جمعیت ۹ میلیاردی سال ۲۰۵۰، تولید مواد غذایی باید ۷۰ درصد زیاد شود و از سوی دیگر توزیع اراضی مستعد کشاورزی در جهان متوازن نیست و تغییر اقلیم جهانی – که خود بر چرخه آب تاثیر گذاشته است-، محدودیت های امروزین بر سر راه بهره برداری از منابع زیست محیطی هستند. طی سه اخیر سال گذشته سطوح زیر کشت در ایران بیش تر و بیش تر شد و تعداد چاه ها، بی رویه افزایش یافت تا حالا که رقم برداشت آب های زیرزمینی از کم تر از یکصد میلیون مترمکعب در سال به ۱۱ میلیارد متر مکعب در هر سال رسیده! این در حالی است که در طول هزاران سال کلا ۵۰۰ میلیارد مترمکعب آب زیر زمینی برای ما ذخیره شده بود که اکنون ۳۰۰ میلیارد متر مکعب باقی مانده است که با این آهنگ برداشت سالیانه تا سی سال دیگر می شویم سرزمین ارواح! برای حفظ این سیصد میلیارد مترمکعب باید ۲۵۰ هزار میلیارد دلار سرمایه گذاری صحیح و موثر انجام داد. رشد سرطان در ایران به عنوان سومین عامل مرگ و میر، عرض ۲۰ سال هشت برابر شده است! آلودگی های زیست محیطی (هوا، غذا و آب) عوامل مهمی در بروز سرطان هستند تراژدی این جاست که راه پیشگیری سرطان از یک سو مصرف میوه و سبزی است اما از طرف دیگر میوه ها و سبزیجات تولیدی مان با کودهای شیمیایی زیادی تغذیه می شوند و خود عامل سرطان و یک سری امراض شده اند! این در حالی ست که دولت، توزیع کننده کودهای شیمیایی است ولی حمایتی از توزیع کودهای آلی و بیولوژیک نمی کند. سالم نگه داشتن اکوسیستم، غذا، آب و هوای سالم ما را تامین خواهد کرد؛ علاوه بر هزینه های گزافی که بحران های زیست محیطی همچون گرمایش جهانی روی دست بشر گذاشته است، سه بحران جدی در خاورمیانه و در نتیجه شوک تغییرات قیمت نفت هم سبب اجرای سناریوی افزایش قیمت و کاهش مصرف سوخت های فسیلی به خصوص نفت شده، رویکرد انرژی پاک به عالم طبیعت هم وارد شده سوخت اتانولی (نفت سبز) استخراج شده از گیاهانی چون ذرت و نیشکر، نقش اکوسیستم کارا را در کره زمین پر رنگ تر می کند در عین حالی که از حیث بهره برداری –به موازات افزایش نیاز به غذا- فشار بر آن را نیز افزایش می دهد. بالاخره باید از طریق همین فعالیت های مدنی، فراخود را جهت صیانت از یک منفعت جمعی تقویت کرد، جامعه را در مورد چالشهای امنیت زندگی (هر آنچه لااقل برای زندگی فیزیولوژیک سالم لازمست) مثل همین آلودگی شیمیایی غذاها آشنا و بالاخره بسیج کرد چراکه بسیاری از مصرف کنندگان، تولید کنندگان و حتی توزیع کنندگان با این مقولات آشنا نیستند؛ در اتاق های فکر به چارهجویی، ارائهی راهکار و برنامه پرداخت و البته از برنامهها و ایدههایی که به مرحلهی عمل میرسند، حمایت کرد.